جمعبندی از
مسعود بهبودی
چیزها دو دسته اند:
1
چیزهای اوبژکتیو و یا عینی
که مستقل از این و آن اند:
الف
میلیاردها سال قبل از پیدایش انسان
کاینات وجود داشته اند.
کاینات عینی اند.
ب
بود و نبود این و آن در وجود کوه و دشت و ابر و باد و باران
تاثیری ندارد.
ت
چیزهای عینی
برای این و آن
تره حتی خرد نمی کنند.
2
نوع دوم چیزها
چیزهای سوبژکتیو اند
که وابسته به این و آن اند.
الف
هر کس خیالات خود را دارد
ب
موهومات خود را دارد.
ت
آرزو های خود را دارد
پ
خشم و کین و مهر و لطف خود را دارد.
اینها سوبژکتیو اند.
معیار عینی
یعنی
معیاری مستقل از این و آن.
1
معیار عینی
یعنی
معیاری مستقل از بود و نبود این و آن.
2
معیار عینی
یعنی
معیاری مستقل از میل و خواهش و هوس و علایق و سلایق این و آن.
3
آنچه که از نظر کلفتی خوب است،
چه بسا از نظر کدبانوئی بد است.
4
آنچه برای زن عراقی نفرت بار است
برای وزیر امور خارجه امریکا
(خانم اولبرایت)
بهترین چیز است.
هم عفو و هم نسیان
سوبژکتیو اند.
1
فردی می مانند.
2
ثانوی می مانند.
3
الکی و کشکی می مانند.
4
با عفو و نسیان و یا با پرهیز از عفو و نسیان
شق القمری صورت نمی گیرد.
5
بهتر است
که علل ریشه ای فجایع و مسائل کشف شوند
و چاره ای برای ختم آنها اندیشده شود.
6
جنگ
جنگی طبقاتی است.
شوخی سرش نمی شود، این جنگ.
7
خر کسی است
که دچار خوشخیالی شود
و عاجز از تمیز دشمن از دوست باشد.
مذهب فرمی از شعور است.
1
عیبش این است که وارونه است
یعنی روح را مقدم بر ماده می داند.
2
داشتن شعور وارونه
اما
بهتر از بی شعوری است.
3
مذهب شعور طبقه حاکمه بنده دار و فئودال
ـ از اواخر قرن 19 شعور بورژوازی امپریالیستی ـ
است
که به توده مولد سلب مالکیت و سلب آدمیت شده
تحمیل شده است.
4
احسان و انفاق طبقه حاکمه
هزاران دلیل دارد.
مراجعه کنید به تحلیل آثار و اشعار سعدی و حافظ
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
امروزه همان احسان و انفاق
در ممالک امپریالیستی
نهادینه شده است:
حمایت دولتی سازمان یافته و حمایت مذهبی و خیریه و شخصی
از بیکاران و بینوایان
جز این نیست.
6
مذهب همیشه حمایت از بینوایان را نمایندگی کرده است.
7
مذاهب
ممان هائی از هومانیسم، همبستگی و سوسیالیسم دارند.
8
خصومت نیچه با مذاهب به همین دلایل و بویژه به دلیل اخلاق مذهبی است.
9
از این رو نیچه
نیهلیسم اخلاقی
را تأسیس می کند.
10
مذهب مانع بربریزه شدن مناسبات اجتماعی می شود.
11
از اواخر قرن 19
بورژوازی آغازین مترقی و ضد فئودالی
تغییر ماهیت می دهد و به بورژوازی واپسین
(امپریالیسم)
مبدل می شود.
12
اینجا ست که بورژوازی ضد فئودالی
با اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به وحدت می رسد.
13
ما در تاریخ با دو نوع بورژوازی سر و کار داشته ایم
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
1
یا هماندیشی
یا خاوران
2
یا هماندیشی و اثبات حقیقت عینی و دفاع از آن
یا هولوکاوست، آوشویتس
با 6 میلیون همنوع خاکستر گشته
و گورستانی عظیم از 60 میلیون مقتول و 100 میلیون علیل
3
حقیقت
اوبژکتیو و یا عینی است
و نه سوبژکتیو و دبخواهی
3
حقیقت این و آن وجود ندارد.
حقیقت مستقل ازا ین و آن وجود دارد.
عینی یعنی همین
4
خربزه را نمی توان به میل و هوس خود تحریف کرد.
5
خربزه آن است که واقعا هست.
6
همان هم باید
به همان سان که هست
تعریف شود و نه تحریف
تعصب از مفاهیم عهد بوق است.
1
منظور از تعصب چیست؟
جانبداری کورکورانه و به هر قیمت از نظری؟
2
این ایده ئولوژی است.
پشت سر این جانبداری سرسختانه
منافع طبقاتی سر و مر و گنده
کمین کرده اند.
3
کسی بیهوده برای دفاع از اندیشه ای سینه سپر نمی کند.
4
مؤمن ترین مؤمنین
حتی
بنا بر مصالح و منافع نزدیک و دور خود
نظری را می پذیرند و یا رد می کنند.
5
فریب ظاهر چیزها را نباید خورد.
6
همان روحانیتی که
در زمان شاه
رادیو می شکست
اکنون پورنو می بیند و پورنو موعظه می کند
تا جوانان از مسجد و محراب و منبر فرار نکنند.
7
همان روحانیتی که حجاب را علم کرده
همان است که برای زوار ملی و بین المللی
سکس با کره و بی کره عرضه می کند.
8
تعصب مفهوم دقیقی نیست.
می دانید، چرا؟
9
درست به همین دلیل که خودتان اعلام می دارید:
«بستگی دارد که از چه چیزی جانبداری به عمل آید.»
10
مثال:
وقتی عمله ای از سوسیالیسم سرسختانه دفاع کند،
دفاع هم می کند،
عملا
از حقیقت عینی دفاع کرده است.
11
مهم نیست که قادر به توضیح علمی موضع خود باشد و یا نباشد.
این ولی تعصب نیست.
12
این جانبداری طبقاتی از منافع طبقاتی خویش است.
13
تعصب اما بار منفی دارد.
14
جانبداری
ـ بر خلاف تعصب ـ
می تواند مثبت و یا منفی باشد.
علمی و یا ضد علمی باشد.
15
ایده ئولوژی می تواند
ـ به عنوان مارکسیسم ـ لنینیسم ـ
علمی باشد
16
ایده ئولوژی ضمنا می تواند
ـ به عنوان مکاتب امپریالیستی و فوندامنتالیستی ـ
ضد علمی باشد
مذهبی ها همگون نیستند.
1
هم بورژوائی می تواند مذهبی باشد و است
هم عمله ای
2
هم فئودالی می تواند مذهبی باشد و هم رعیتی
3
رفتار ما با آدم ها
باید بر پایه تعلقات طبقاتی شان باشد
و نه بر پایه اعتقادات شان
4
برای ما آدم مذهبی و غیر مذهبی
مطرح نیست
5
انسان موجودی نوعی است
همه با هم برابرند.
6
مذهب فرمی از شعور اجتماعی است و
تا زمانی که فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی توده ای نشده،
بهتر از هیچ است.
7
مذهب را نباید با زباله ای که فوندامنتالیسم و امپریالیسم به خورد خلایق می دهند، عوضی گرفت
8
مفهوم نژاد
در جامعه اعتبار ندارد
9
جای نژاد را در جامعه
طبقات اجتماعی
گرفته است.
10
نژاد مفهومی بیولوژیکی است
11
نژاد
شامل حال نباتات و جانوران می شود
نه شامل حال انسان ها
12
فاشیسم
(شوپنهاوریسم، نیچه ئیسم و غیره)
از آن استفاده می کند
چون سودای
جنگل واره کردن جامعه را
ددواره کردن انسان ها را
در سر دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر