۱۳۹۵ خرداد ۳, دوشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (27)


از این اوستا
(1344)

منزلی در دوردست

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر، وقت، بیگاه است.

کاش می دانستم این را نیز
که برای من، تو در آنجا چه ها داری.

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای منزل عزیز واقع در دور دست، تو می دانی که من پیاده ای ناتوانم و راه درازی تا رسیدن به تو در پیش دارم.
·        ایکاش این را هم می دانستم که تو در آنجا برای من چه ها داری.

·        اخوان در این بند شعر به توضیح وضع و حال مسافر و مقصد نهائی (منزل واقع در دور دست)  می پردازد:

1
دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر، وقت، بیگاه است.

·        مسافر، رهرو و یا سوبژکت تاریخ، پیاده است.
·        در مفهوم «پیاده» دنیائی تئوری گنجانده شده است.
·        پیاده بودن مسافر به معنی سطح توسعه فوق العاده نازل وسایط حمل و نقل است.
·        وسایط حمل و نقل یکی از عناصر مهم نیروهای مولده هر جامعه است.

·        در نتیجه می توان گفت که نیروهای مولده جامعه اخوان به مثابه مسافر و یا سوبژکت تاریخ، در سطح توسعه رقت باری قرار دارند.
·        آن سان که او حتی اسب و استری ویا درشکه ای برای رفتن به سوی منزل واقع در دور دست ندارد.

·        این ضمنا بدان معنی است که مسافر وسایل و لوازم و مصالح لازم را باید به دوش کشد و به همراه برد.
·        یعنی حتی خر و اسب و قاطر و استر ندارد.
·        این هنوز چیزی نیست.

2
دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر، وقت، بیگاه است.

·        مسافر علاوه بر پیاده بودن، ناتوان است.
·        یعنی پیر و ضعیف و خرد و خراب است.

·        این به چه معنی است؟

3
دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر، وقت، بیگاه است.

·        این بدان معنی است که نیروهای مولده انسانی جامعه شاعر، فوق العاده بی تجربه، بی خبر از علم و فن و دانش اند.

·        این به چه معنی است؟    

4
دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر، وقت، بیگاه است.

·        برای دادن پاسخ به این پرسش باید به بنیادی ترین دیالک تیک جامعه بشری اشاره کرد:
·        به دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

·        سؤال اکنون این است که اگر نیروهای مولده ـ چه نیروهای مولده جاندار و چه نیروهای مولده جامد ـ ضعیف و توسعه نیافته باشند، جامعه به چه مشکلی برخورد می کند؟  

5
·        برای دادن پاسخ به این پرسش باید دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را مورد تحلیل قرار داد:
·        دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، بسط و تعمیم  دیالک تیک محتوا و فرم است:
·        نیروهای مولده محتوای این دیالک تیک اند و مناسبات تولیدی فرم آن اند.

·        اگر نیروهای مولده، توسعه نیافته باشند، اگر جامعه مایحتاج خود را با خیش چوبی و گاو و خر تولید کند، مناسبات تولیدی هم متناسب با آن خواهد بود.
·        مثلا مناسبات تولیدی فئودالی خواهد بود.
·        در این صورت منزل واقع در دور دست، یعنی آماج استراتژیکی اخوان، جامعه سرمایه داری خواهد بود که باید با هزار مشقت و مصیبت بنا شود.
·        این هم هنوز چیزی نیست:      

6
دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر، وقت، بیگاه است.

·        راهی که اخوان (مسافر، سوبژکت تاریخ) تا رسیدن به منزل واقع در دور دست باید طی کند، دور است.
·        یعنی دم دست نیست و مسافر با پای پیاده، برای رسیدن بدان، باید سال ها وقت و انرژی و نیرو تلف کند.
·        باید تدارکات مادی و فکری و فرهنگی لا تحد و لا تحسی ببیند.

·        این هم هنوز چیزی نیست:      

7
دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر، وقت، بیگاه است.

·        مشکل اخوان علاوه بر مشکلات فوق الذکر این است که «وقت، بیگاه» است.

·        منظور از مفهوم «بیگاهی وقت» چیست؟

8
·        بیگاهی وقت احتمالا به معنی قلت وقت است:
·        سوبژکت تاریخ ساز، فرصت زیادی در اختیار ندارد تا از عهده انجام اینهمه تکلیف برآید.
·        عمر سوبژکت تاریخ عنقریب به آخر خواهد رسید.
·        وقت تنگ است.

9
·        شاید منظور اخوان این باشد که شرایط عینی نامناسب اند.
·        علاوه بر سطح نازل توسعه نیروهای مولده، علاوه بر سطح نازل توسعه علم و فن و فکر و فرهنگ، حمایت بین المللی برای نیل به آماج استراتژیکی و بنای جامعه نوین نیز اندک است.

10
کاش می دانستم این را نیز
که برای من، تو در آنجا چه ها داری.

·        اخوان به همین دلیل، می خواهد که به چند و چون میراث نسل قبل برای بنای جامعه نوین پی ببرد.
·        چون جامعه نو همیشه و همه جا با وسایل و امکانات مادی، فکری و فرهنگی ئی ساخته می شود که تاریخ در اختیار سوبژکت قرار می دهد.
·        با در اختیار داشتن نیروهای مولده عقب مانده نمی توان شق القمر کرد.

·        خواستن محض، توانستن نیست.
·        جامعه نو با مصالح مادی و فکری واقعا موجود ساخته می شود و نه با اراده و عزم جزم محض.
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر