اهمیت ادبیات کودک
صمد بهرنگی
(۱۳۱۸ -
۱۳۴۷)
ویرایش
و تحلیل از
گاف
سنگزاد
دیگر
وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل
زیر):
تبلیغ
و تلقین نصایح خشک و بی بروبرگرد،
نظافت
دست و پا و بدن،
اطاعت
از پدر و مادر،
حرف
شنوی از بزرگان،
سر
و صدا نکردن در حضور مهمان
سحرخیز
باش تا کامروا باشی
بخند تا دنیا به رویت بخندد
بخند تا دنیا به رویت بخندد
دستگیری
از بینوایان به سبک و سیاق بنگاه های خیریه و مسائلی از این قبیل
که
نتیجه ی کلی و نهایی همه ی اینها بی خبر ماندن کودکان از
مسائل
بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی است.
·
با توجه به این بند از جفنگیات صمد
بهرنگی می توان گفت که کسب و کار او، اشاعه نیهلیسم اخلاقی بوده است که جریانی جدی
در نیهلیسم است.
·
ظاهرا در آن زمان، تقسیم کاری میان
نمایدگان ایده ئولوژیکی متنوع و متلون طبقه حاکمه بطور عینی پدید آمده بود.
·
منظور از طبقه حاکمه چیست؟
·
طبقه حاکمه پس از پیروزی انقلاب بورژوائی
سفید در جامعه حضور دوگانه و دوگونه ی روشنی کسب می کند:
1
·
بخش مدرن طبقه حاکمه اهرم های قدرت
سیاسی را قبضه می کند و حول محمد رضا شاه و در واقع زیر چتر حمایت سرکرده نوین
جهان، یعنی امپریالیسم امریکا گرد می آید.
·
ما پس از انقلاب سفید با روند
تبدیل بخشی از اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به بورژوازی سروکار داریم.
·
افسران عالی رتبه ارتش و بوروکرات
های متنفذ در این دوره به تأسیس کارخانجات و شرکت های کاپیتالیستی و مزارع مدرن مبادرت
می ورزند.
2
·
این بخش از طبقه حاکمه ی تابع و
طرفدار امپریالیسم امریکا، حامل پرچم آنتی کمونیسم است.
·
این بدان معنی است که فاقد ایده
ئولوژی بورژوائی آغازین است.
·
یعنی فاقد لیبرالیسم است.
·
این بخش از طبقه حاکمه، جای خالی
لیبرالیسم را با آنتی کمونیسم پر کرده است و جای خالی راسیونالیسم بورژوائی آغازین
را با ایراسیونالیسم (خردستیزی)
·
به همین دلیل پس از انقلاب سفید جامعه
ایران با سیلی از ادبیات اگزیستانسیالیستی، رویزیونیستی و ایراسیونالیستی مواجه می
گردد.
·
آثار ژان پل سارتر و سیمون دو بوار
و البرکامو و لوکاچ و بلوخ و مارکوزه و غیره وسیعا ترجمه و منتشر می شوند.
3
·
بخش دیگر طبقه حاکمه ژست
اوپوزیسونی به خود می گیرد.
·
این بخش از طبقه حاکمه عمدتا از اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی و بخش بازاری بورژوازی بزرگ و کوچک تشکیل شده است که
در اثر انقلاب سفید یا امتیازات طبقاتی خود را تا حدی از دست داده است و یا در خطر
از دست دادن می بیند.
4
·
به همین دلیل، اولین بمب های فدائیان
اسلام و مجاهدین خلق دم در فروشگاه های مدرن منفجر می شوند.
·
انفجار بمب در فروشگاه های بزرگ به
معنی نمایندگی منافع بازار بوده است.
·
این بخش از طبقه حاکمه همزمان با چندین
پرچم سرخ و صورتی و سیاه وارد صحنه جامعه می شود:
5
·
بخشی از این طبقه حاکمه با پرچم
سیاه تشیع سنتی به جنگ مدرنیته می رود.
·
اخوندها در منابر شهرها و روستاها از
بی حجابی، فحشا، آزادی زنان، بی ایمانی، بی غیرتی و غیره داد سخن سر می دهند.
·
این بخش سیاه روحانیت بلحاظ ایده
ئولوژیکی فرق تعیین کننده ای با بخش مدرن طبقه حاکمه ندارد.
·
یعنی هم آنتی کمونیسم را نمایندگی
می کند و هم ایراسیونالیسم (خردستیزی) را.
·
تنها تفاوت فی مابین، فرم نمایندگی
است.
·
در منابر این دوره داروینیسم و ماتریالیسم
بطور رقت بار و تهوع آور به نقد کشیده می شوند.
·
ناصر مکارم شیرازی «فیلسوف نماها»
را سرهمبندی می کند که کارگر توده ای به عنوان قاتل و آدمکش محکوم می شود.
·
دربار به اصطلاح بورژوا و مدرن به
این جفنگ ناصر مکارم جایزه سلطنتی اعطا می کند.
6
·
بخشی از این طبقه حاکمه، همان
محتوای مذهبی را در زر ورق مدرن عرضه می دارد.
·
مدرنیزاسیون این بخش از طبقه حاکمه
از سر تا پا صوری و فرمال بوده است.
·
یعنی بی محتوا و توخالی بوده است.
·
چه بسا فرمالیسم محض بوده است.
·
جای مسجد را سالن های مدرن سخنرانی
می گیرند.
·
جای منبر را میکروفون مدرن.
·
جای آخوند با عمامه را آخوند بی
عمامه از قبیل دکتر علی شریعتی می گیرند.
·
مذهب و خرافه اما همان می ماند که
بوده است.
·
مذهب و خرافه اما برای عوامفریبیبهتر
فرمالیزه می شوند.
·
برای اثبات وجود خدا و سن هزارساله
امام زمان دلایل ریاضی و پیازی سرهم بندی می شوند.
7
جلال و ساعدی و سران فدائیان خلق
·
بخش دیگر طبقه حاکمه تحت پرچم سرخ
مزین به داس و چکش وارد صحنه می شود.
·
رهبری این دار و دسته را آخوندی به
نام امیر پرویز پویان، دو پسر و دختر آخوند بی عمامه ای به نام طاهر احمد زاده و
افرادی از جبهه ملی به نام جزنی و غیره در دست دارند.
·
صمد بهرنگی و دهقانی های زن و مرد
جزو این دار و دسته اند.
8
·
این دار و دسته بعدها برای
عوامفریبی، خود را چریک های فدائی خلق، جا خواهند زد.
·
این دار و دسته هم با بورژوازی
مدرن تحت فرمان دربار، بلحاظ ایده ئولوژیکی کمترین تفاوت چشمگیر را ندارد.
·
یعنی هم آنتی کمونیسم را نمایندگی
می کند، هم ایراسیونالیسم را و هم فاشیسم را و مشخصا تئوری فاشیستی معروف به تئوری
نخبگان را.
·
فرق این دار و دسته با بورژوازی مدرن
این است که خود را کمونیست جا می زند.
·
اگر اجامر این دار و دسته خود را تروریست،
آنارشیست، نیهلیست، فاشیست می نامیدند، سنگین تر بودند.
9
·
اجامر فدائی خلق عمدتا ضد توده و
ضد حزب توده بوده اند و کماکان هم هستند و خواهند بود.
·
ضدیت اینان با توده و حزب توده طبقاتی
است.
·
کاری اش هم نمی شود کرد.
·
آنتی کمونیسم را این اجامر با شیر
مادر می نوشند و با خود به زیر سنگ لحد می برند.
·
به همین دلیل هر اعلامیه ای که پس
از ترور هر مهره ای پخش می کنند، با شعار مرگ بر حزب توده خاین شروع می شود.
·
آنتی کمونیسم اینها به آنتی سویه
تیسم غلیظی سرشته است.
10
·
اینها تحت تأثیر معنوی جلال آل
احمد و احمد شاملو و غلامحسین ساعدی بوده اند.
·
بلحاظ سواد صفر بوده اند.
·
یعنی از مجاهدین خلق هم بی سوادتر
بوده اند.
·
چون مجاهدین خلق حداقل احادیث امام
ششم را ترجمه کرده بودند و خوانده بودند.
·
صمد مغز متفکر هنری این جماعت عقب
مانده بوده است.
·
میان صمد و جلال آل احمد و احمد شاملو
و غلامحسین ساعدی تقسیم کار عینی و عملی به شرح زیر وجود داشته است:
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر