۱۳۹۵ فروردین ۲۲, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (267)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

اولا
 تصمیمگیر نهائی در هر زمینه توده 
 است.

1
به همین دلیل کارگران بلشویک
حتی با دادن قربانیان بیشمار
در اقناع توده تلاش می ورزیدند.

2
انقلاب اکتبر
قبل از اینکه در کوچه و خیابان پیروز شود
در روح توده پیروز می شود.

3
در انقلاب اکتبر
روح بلشویسم رخنه کرده در توده است که مادیت می یابد.
روح و یا شعور به مثابه عام ترین مقوله فلسفی

4
به توده نمی توان تعیین تکلیف کرد.

5
ولی با توده می توان هماندیشی کرد.

6
از توده می توان آموخت و احیانا می توان به توده یاد داد.

7
این فلسفه فاشیسم و فوندامنتالیسم است
که توده را خر تلقی می کند.

8
ثانیا اعمال قهر
خود فرم های متنوع دارد.

9
النده و رهبر بولیوار ونزوئلا از طریق انتخابات
دست به انقلاب زدند و پیروز شدند.

10
اشکال کار نه در قبضه قدرت
بلکه در حفظ قدرت و توسعه و تحکیم آن بود.

11
النده به توصیه های رئالیستی ـ راسیونالیستی فیدل کاسترو
تمکین نکرد.
یعنی لنینیسم را زیر پا نهاد.

12
اتفاقا سخن یاد شده انگلس در همین زمینه است:
انقلاب باید ضد انقلاب قانونشکن را
به مثابه مجرم
به بازخواست کشد.
یعنی سرکوب کند.
یعنی از انقلاب و دستاوردهای آن دفاع کند.

13
اعمال قهر می تواند اقتصادی، سیاسی، نظامی، «تروریستی» و فکری و نظری و ایده ئولوژیکی و اتیکی (اخلاقی) باشد.

14
هر مبارزه ایده ئولوژیکی در همین فیس آباد
فرمی از اعمال قهر طبقاتی و انقلابی است.

رومانتیک
بدترین دشمن انقلاب فرانسه و روشنگری بوده است.

1
رومانتیک جریانی ارتجاعی بوده است

2
نماینده سرشناس آن در فرانسه
رنه شاتو بریان بوده است که مظهر ارتجاع فئودالی است.

3
بعد برادران سه گانه در آلمان بوده اند.

رهی معیری
معنی تحت اللفظی:
پیش شرط مشتری تو شدن من،
مشتری من شدن تو ست.

پیش شرط عاشق زار تو شدن من،
از جان و دل یار من شدن تو ست.

من مثل بقیه بازیچه ی امثال تو نمی شوم
اول تو را به دام می اندازم، بعد عاشقت می شوم.

زنها برای هروئینی ها تره خرد نمی کنند.
آنهم هروئینی هائی که عشوه می ریزند.
برو، این دام بر خنگی دگر نه،
که زن ها را بلند است، آشیانه

این حیوان
رابطه میان انسانی را کالائی می کند:

1
هم زن را کالا قلمداد می کند و هم نر (خویشتن خویش) را.

2
این هنوز نمی داند که عشق پدیده ای ناگهانی، جرقه وار و جبری است.

3
در ماجرای عاشق شدن اصلا حساب و کتابی در بین نیست.

4
آدم کسی را می بیند و گرفتار عشق او می شود.

5
عشق به همین دلیل یکطرفه می ماند.

6
به همین دلیل
به قول محمد زهری
دیالک تیک نیاز و ناز و راز
به کار می افتد.

7
نیاز عاشق
ناز طرف مقابل
راز سر به مهر.

8
عشق یکطرفه آخر و عاقبت خوبی ندارد.
9
این حیوان زنان را حقه باز و ابلیس جا می زند.

10
این همان تئوری فئودالی راجع به زنان جامعه است.
دیوان های شعرای فئودالی لبریز از این خرافه است.

11
این شعر زن ستیز است.

12
البته ذراتی از حقیقت هم در این استنباط این الاغ هست:

الف
زن ها خر نیستند.

ب
زنان به تسلیحات بغرنج رزم با نران مجهز شده اند.

ت
تسلیحات متنوعی که مرتب فرم عوض می کنند.

پ
زنان اگر در مصاف با نران چنین نکنند
از پا در می آیند.

13
آهوی بدبخت را اول به گلوله می بندد
و بعد عاشق جنازه اش می شود.

14
فرم نوینی از مرده پرستی.

15
تحریف جدیدی از عشق

16
مظورش حتما عشق به سیخ های کت و کلفت دلربای کباب است.

17
زمانی هم به دنبال صید مریم فیروز بود
که در رقابت با صیاد دیگری تاب نیاورد.

18
به همین دلیل هم توده ای شده بود.
جل الخالق
هنر نزد عیرانیان و بس

19
بلحاظ فرم
اشعار سید علی خامنه ای و کوسه و شهریار و مشیری و غیره 
هم زیبا هستند.

20
مسئله محتوا و مضمون اشعار اینها ست.

21
محتوای این شعر رهی معیری
فئودالی است.

22
طرف خیال می کند که دختران و زنان صید اند
و نران جهنم فئودالی
صیادند.

23
تعداد شاعر و کلا روشنفکرمترقی
به اندازه انگشتان دست هم نیست.

24
درد جامعه ما هم همین است.

25
جای خالی محمد زهری و سیاوش و افراشته و لاهوتی
و غیره خالی مانده است.

26
شعر برای این زباله ها
ابزار عیاشی است.

مسئله دیالک تیک فرم و محتوا ست:

1
تعیین کننده فرم هر چیزی، محتوای آن چیز است.
نه میل و خواست و هوس این و آن.

2
تعیین کننده، عامل عینی است و نه سوبژکتیو

3
ضمنا این نظر ابراز شده از سوی ما
نظر انگلس است.
مراجعه کنید به استالینیسم چیست؟
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

دلیل بکار نبردن واژه «مرد»
دیالک تیک زن و مرد در فرهنگ فئودالی کشور ما
و شاید هم خیلی جاهای دیگر است.
زن فحشواژه است
درست برخلاف مرد که فخر واژه است.

ما همه سران فدائیان را می شناسیم
نه سواد دارند و نه صداقت
فقط رو دارند.
این به نفع شما ست که بیاموزید و بیندیشید.
فقط شما چنین نیستید.
روشنفکران این جهنم همه از دم مثل شما هستند.
برای روشنگری بدیلی وجود ندارد.

فرق و تفاوت و تضاد
مارکسیسم ـ لنینیسم با مذاهب و ادیان این است
که نه به آیة الله امید می بندد و نه به آیه و جزم و دگمی.
به همین دلیل دمبدم پیشرفت می کند و تعمیق می یابد.

1
مائو و استالین و غیره
رهبران ارجمند توده های مولد و زحمتکش بوده اند
و علیرغم خطاها و اشتباهات شان
قابل احترام و قدر دانی عمیق اند.

2
ما باید کرد و کار پدران مان را نقد دیالک تیکی کنیم.

3
یعنی جنبه های مثبت آن را حفظ کنیم و توسعه دهیم
جنبه های منفی و مخرب آن را نقد کنیم و حذف کنیم.

4
نفی انتزاعی در قاموس مارکسیسم ـ لنینیسم معنی ندارد.

5
نفی مارکسیستی ـ لنینیستی همیشه نفی معین و مشخص است.

6
به همین دلیل در مارکسیسم ـ لنینیسم
حقیقت و صداقت دست در دست یکدیگر می روند.

این نکته مهم رهگشائی است:

1
اولا مولود جاندار و جامد هر کس
فقط معشوق خود او ست.

2
کسانی که مولد و زحمتکش باشند
و کسانی که سرسپرده ی توده های مولد و زحمتکش باشند،
به سبب دانش تجربی و یا نظری خویش
به محصول کار مادی و فکری و هنری مولدین و زحمتکشان دیگر
ارج درخور می نهند.

3
اما اعضای طبقه حاکمه
اهل حیف و میل اند.

4
یعنی به موالید جاندار توده های مولد و زحمتکش (فرزندان توده) و به موالید جامد آنان (محصول کار مادی و فکری آنان)
تره حتی خرد نمی کنند.

5
اجامر اسلامی فرزندان مردم را از مین زارها گذر داده اند.

6
هیتلر در آخرین لحظات عمر نکبت بارش
حتی کودکان و پیران و بیماران را مسلح کرد و به کشتن داد.

7
از همین برخورد افراد به موالید این و آن
می توان به ماهیت طبقاتی شان پی برد.

8
انگل را از اندیشه اش می توان تشخیص داد.

9
در کلیدر دولت آبادی
وقتی که گل محمد مرتجع
در انبار گندم روستا را می شکند
و انبوهی از گندم را به رود می سپارد،
واکنش نفرت بار دهقان زحمتکش را درو می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر