۱۳۹۵ فروردین ۲۵, چهارشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (68)


احسان طبری
(1295 ـ 1368) 
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین

شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟
گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

·        طبری در این رهنمود ـ ظاهرا ـ مریدان خود را مبدأ قرار می دهد و بر اساس چند و چون «بیان» آنها رهنمود می دهد.

·        این ـ اگر قضیه از این قرار باشد ـ  به چه معنی است؟

1
·        این اولا بدان معنی است که طبری از ایدئالیزه کردن مریدان خویش منصرف شده و آنها را به دو دسته طبقه بندی کرده است:

الف
گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

·        دسته اول خداوندان بیان بلیغ (رسا) اند و می توانند هر رهگذری را متقاعد و قانع کنند.

ب
·        دسته دوم بی بهره از توان بیان بلیغ اند و بهتر است که سکوت را بر سخن ترجیح دهند و فرار از بحث را بر قرار در بحث.

2
گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

·        ایراد این طبقه بندی طبری ـ اگر قضیه از این قرار باشد ـ چیست؟

3
·        ایراد این سخن طبری بی باوری او به تحول مریدان است.
·        طبری خیال می کند که انگار گذار از بیان قاصر و نارسا به بیان بلیغ و رسا محال است.

4
گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

·        دلیل اصلی بیان نارسا ـ اگر مرید طبری الکن و لال نباشد ـ فقر فلسفه است.
·        ناتوانی از تفکر مفهومی است.

·        سؤال این است که چرا طبری به این نکته اعتنائی حتی ندارد؟

·        چرا در حزب توده تلاش جدی در جهت آموزش و تعلیم تفکر مفهومی به عمل نیامده است؟

5
·        دلیل این بی اعتنائی به تفکر مفهومی در حزب توده (و نه فقط حزب توده)، بی ایمانی آن به دیالک تیک مارکسیستی ـ لنینیستی تئوری و پراتیک است.

·        امروزه این بی ایمانی در شعار «تفاوت در اندیشه ـ وحدت در عمل» حزب ضد توده ای توده عربده می کشد.
·        چون دیالک تیک اندیشه و عمل بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک است.

·        پراتیک یعنی جامه عمل مادی پوشیدن به تئوری.
·        خانه سازی با کاه و گل و سنگ و آجر یعنی مادیت بخشی به مدل فکری خانه.
·        یعنی تبدیل اندیشه به عمل.
·        یعنی مادیت بخشی به روح.

6
گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

·        فرق، تفاوت و تضاد استالینیسم و مکاتب ضد توده ای دیگر با مارکسیسم ـ لنینیسم، همین جا نمودار می گردد.
·        در شعار هیچ انگاری تئوری ـ همه چیز انگاری «پراتیک»

·        این شعار اما چه آخر و عاقبتی دارد؟

7

·        برای کشف پاسخ به این پرسش، باید به دیالک تیک تئوری و پراتیک برگشت:
·        رابطه دیالک تیکی میان تئوری و پراتیک بدان معنی است که نه بدون تئوری، پراتیکی می تواند صورت گیرد و نه بدون پراتیک، تئوری ئی می تواند تشکیل شود و توسعه یابد.

·        شعار تئوری برابر با هیچ و پراتیک برابر با همه چیز، شعار «تفاوت در اندیشه ـ وحدت در عمل»، اصلا معنی ندارد.
·        چون بدون اندیشه عملی نمی تواند صورت گیرد.
·        بدون نقشه فکری پل، پلی نمی تواند ساخته شود.

8
·        شعار تئوری هیچ و پراتیک همه چیز، شعار «تفاوت در اندیشه ـ وحدت در عمل» به نیت عوامفریبی است.
·        این شعار استالینیستی دامی در راه توده است.
·        چون معنی حقیقی این شعار متافیزیکی، پر کردن جای خالی تئوری و یا اندیشه با هارت و پورت رهبر چه بسا بی خبر از تفکر مفهومی است.

9

گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

·        طبری اصلا دغدغه خاطری از بابت بی سوادی توده ای ها ندارد.
·        خود طبری هم با تفکر مفهومی بیگانه است.
·        طبری نماینده ماتریالیسم مکانیکی است.
·        طبری مبلغ افکار بی روح و بی خون و بدرد نخور است.

·        ایرانی جماعت  شیفته افکار و افراد مرده اند.
·        طرفداری آنها از طبری نیز به همین دلیل است.

10
گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

·        افکار برای ایرانی جماعت به شرطی ارزشمندند که مرده باشند.
·        افکار به مثابه وسیله شناخت و تغییر واقعیت عینی و خویشتن خویش برای ایرانی جماعت مذموم اند.
·        طبری ـ در سنت استالین و مائو و غیره ـ می خواهد سیاه لشکری از مریدان تشکیل شود و نه سوبژکت خود اندیش و هماندیش و خود مختاری.

·        طبقه حاکمه هم دست احزاب استالینیستی را خوانده است:
·        طبقه حاکمه رهبران احزاب استالینیستی را یا ترور می کند، یا تبعید و یا تخریب (چه به لحاظ جسمی و روحی و روانی در زندان و تبعید و غربت و چه بلحاظ آوازه و عزت و اعتبار و نام در رسانه ها و افکار عمومی.)
·        بدین طریق و با این ترفند، فاتحه بلند بالائی بر این احزاب خوانده می شود.
·        با بازداشت رهبری این احزاب، بدنه بی سر حزب می ماند که عاجز از تمیز «هر» از «بر» است.

ادامه دارد.

۱ نظر: