پوتین بزرگ
برای هادی
(۱۶ نوامبر ۱۹٨۷)
سرچشمه:
اخبار امروز
·
بر بلندی ها شهر را می بینم
·
جایی که راه به پایان می رسد.
·
من تا کوبیدن دروازه ی آن
·
پوتین هایم را در نخواهم آورد.
·
از کفش های واکس زده بیزارم.
·
رؤیای من
·
لمیدن بر صندلی های چرمی نیست
·
پیمودن راه های بزرگ است
·
گذشتن از صخره ها
·
و رسیدن به قله ها.
·
شخم زارِ خانواده
·
پای مرا سست می کند.
·
راه من، شاهراهی کوبیده است:
·
راهِ خدا و خلق
·
راهِ تکامل و انقلاب.
·
راهیان این راه هرگز نمی میرند
·
و دشمنان آن، در گور زاده می شوند.
·
از پا های برهنه گریزانم:
·
ولگردانِ کوچه های پیچ در پیچ
·
شاعرانِ شعرهایِ دمِ غروب
·
شکاکانِ شب های بی خوابی.
·
ای راه نشینانِ بُزرو های گمراهی،
·
بس کنید این شاخ زدن ها را
·
بگذارید گله به راه آید.
·
من هیچم، راه همه چیز است
·
من هیچم، کاروان همه چیز است
·
من هیچم، راهبر همه چیز است.
·
تویی که پای مرا می بندی
·
منم که بندِ تو را می بندم
·
خاکِ راهِ تو ام
·
ای پوتینِ بزرگِ قدرت!
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر