۱۳۹۵ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (273)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

یکی از ترفندهای ایده ئولوژیکی ـ اسلوبی طبقه حاکمه امپریالیستی
برهنه کردن هر چیز از هویت عینی آن و
و برهنه کردن هر کس از هویت طبقاتی او ست.

1
بدین طریق و با این ترفند
نیما
ـ فی نفسه ـ
یعنی بی اعتنا به تعلقات طبقاتی اش
بی اعتنا به جهان بینی اش
بی اعتنا به سمتگیری اجتماعی و سیاسی اش
ایدئالیزه می شود.

2
سلب هویت ذهنی ـ عینی می شود.

3
نیما بدین طریق،
هویتی انتزاعی و ماورای طبقاتی کسب می کند
تا به عرش اعلی برده شود
تا بت واره شود
تا سیاوش بسان بت پرستی بی همه چیز
مجذوب او شود.

4
این اصلا توهین به سیاوش است.

5
سیاوش
ـ بسان خود نیما ـ
چیزها، پدیده ها و اعضای جامعه را
در تحول شان می بیند:
به همین دلیل رئالیستی می اندیشد:
«نرخ نان به یک بها نمی ماند.
دوست
ترک دوستی می کند
می گردد دشمن.

و دشمن
خصومت را کنار می نهد
و می گردد دوست.
کدبانوی این خانه کجا ست که به حساب ما برسد؟»

6
نیما به حافظ حمله می برد:
«دست بردار، از این دروغ
مگر می شود عاشق چیز همیشه همانی بود؟
من بدان عاشقم که رونده است.»

7
آین اجامر اصلا نیما را هم نمی شناسند.

8
سیاوش بلحاظ بلوغ تئوریکی و استه تیکی ـ هنری
صدبار قوی تر از نیما ست.

9
اینها هم هویت طبقاتی ـ ایده ئولوژیکی نیما را تحریف می کنند
و هم هویت طبقاتی ـ ایده ئولوژیکی سیاوش را

شک و تردید

1
اولا دو نوعند:

الف
شک و تردید مثبت و پویا که موتور جست و جو و کنکاش است

ب
شک و تردید منفی و مخرب که فلج کننده جسم و روح و روان است.

2
ثانیا نیهلیسم و پسیمیسم
کمترین ربطی به
اسکپتیسیسم
(شکاکیت و تردید گرائی)
ندارد.

تعیین کننده، تحلیل فلسفی است.

1
جامعه شناسی و روانشناسی و غیره
گاهی لازم می آیند تا استنتاج فلسفی تدقیق شود.
جزو ادویه جات اند

2
تحلیل فلسفی (تحلیل مبتنی بر عقل کل اندیش)
حاوی ضمنی تحلیل های مربوط به عرصه علوم منفرد
مثلا جامعه شناسی و روانشناسی و غیره هم است.

یکی از ایرادات بینشی بیشمار صمد بهرنگی
ابلیس واره قلمداد کردن شهر و شهرنشین است.

1
این خطای بینشی صمد
همان زمان از سوی معلمین رئالیست و راسیونالیست (خردگرا و واقع بین)
مورد انتقاد مستدل علمی، منطقی و تجربی قرار گرفت.

2
جو ایده ئولوژیکی مسموم حاکم اما گوش شنوا
برای این انتقادات علمی و انقلابی معلمان خردگرا نداشت
و بر ما آن رفت که «بر باخه رفت» (کلیله و دمنه)

3
هشدار معلمان خردگرا هنوز هم در گوش ما طنین دارد:

الف
«در روستا درخت توتی بر لب جویباری
برای توت خوردن گرسنه ای هست.

ب
شاخه درختی با میوه ای و موی با خوشه انگوری از دیواری برای چیدن و خوردن گرسنه ای هست.

ت
در شهر اما برای فقرا
چه بسا آنهم نیست.

4
یاد خروشان معلمان خردگرا به یاد باد.

نصرت رحمانی
نماینده نیهلیسم و پسیمیسم است.

1
شعرش بلحاظ فرم و ساختار و صنعت شعری
فوق العاده قوی است

2
ولی بلحاظ محتوا و مضمون طبقاتی
ارتجاعی است.

3
نفرت محض و مطلق وجود ندارد

4
هر نفرتی به گروهی، با عشقی به گروهی دیگر همراه است.
دیالک تیک عشق و نفرت

5
هر مهری به کسی، با کینی نسبت به دیگری همراه است
دیالک تیک مهر و کین

6
تار و پود هستی، دیالک تیکی است
و نه دوئالیستی و نه متافیزیکی

7
هیچ چیز محض و مطلق و ناب و خالص و بی غل وغش
یافت نمی شود:
هر مطلقی با نسبی ئی توأم است
دیالک تیک نسبی و مطلق

لطف کنید
همین جملات خود را یکبار دیگر
با دقت بخور ـ نمیر بخوانید:

1
آخر چگونه می توان هم نیهلیست و پسیمیست بود
و هم انقلابی بود؟

2
پیش شرط انقلابی بودن
امید و خوش بینی (اوپتیمیسم) طبقاتی و تاریخی است.

3
آنچه بنظر شما انقلابی جلوه می کند، انتحار است
نیهلیسم عملی است.

4
کرد و کاری که آنارشیسم، فاشیسم،
فوندامنتالیسم
(مجاهدیسم، حزب اللهیسم، القاعده ئیسم، داعشیسم، طالبانیسم)، آوانتوریسم چپ و راست انجام داده اند و انجام می دهند
انتحار ارتجاعی و داوطلبانه است و نه عمل انقلابی.

الف
اجامر بمب را می بندند بر کمر
حمله می کنند به مشتی کارگر آواره در مسکو و مادرید

ب
یا به انبوهی از زوار زمینگیر که در زیارتگاهی گرهگشای مشکلات زندگی را می جویند.

5
این حرکات و سکنات
عنگلابی اند و نه انقلابی.

6
عمل انقلابی با هومانیسم همراه است

7
با عشق به توده های مولد و زحمتکش همراه است.

8
نه با نفرت به خلق زحمتکش و مظلوم

واژه زشت و زیبا نداریم.

1
واژه، ظرف است و مفهوم، مظروف.

2
مفهوم انعکاس تجریدی چیزی در عالم واقع است.

3
مفهوم درخت انعکاس تجریدی سرو و صنوبر و بید و بیدمشک است.

4
این طبقه حاکمه است که اعضای طبقات اجتماعی زحمتکش را تحقیر می کند:

الف
کار یدی (عمدتا فیزیکی) را کار چارپایان جا می زند
و کار فکری را کار اشراف و اعیان.

ب
بدین طریق
توده های مولد و زحمتکش از برده تا رعیت
از کارگر تا کلفت
تحقیر می شوند.

ت
نباتات و جانوران حاصلخیز و زحمتکش نیز به همین سان.

پ
سگ و خر و گاو و قاطر و درختان میوه تحقیر می شوند
اسب و طاووس و سرو تجلیل می شوند

ث
بعد نوبت به اسامی آنها می رسد:
بدین طریق فحش واژه ها تشکیل می شوند
و در ایده ئولوژی طبقه حاکمه انگل سوهان می خورند:

1
واژه های عمله و حمال و دهاتی و کلفت و کنیز و رختشو و غیره فحش واژه می شوند.

2
سگ و توله سگ و غیره هم به همین سان.

3
واژه های جنسی نیز در تحلیل نهائی
در رابطه با طبقه حاکمه و توده
به زشت و زیبا طبقه بندی می شوند:

4
جنده و جاکش مادر زاد وجود ندارد.

5
جنده و جاکش، محصول جامعه طبقاتی اند.

6
تهوع انگیز این است که جامعه جنده پرور و جاکش پرور
از واژه های جنده و جاکش
فحش واژه ساخته است.

7
بنظر ما این تقبیح و تجلیل طبقاتی از واژه ها باید نقد شوند
تا مفاهیم (واژه ها و اصطلاحات) با دقت سوسیولوژیکی به خدمت گرفته شوند و جامعه شناسی توسعه یابد.

8
به عنوان مثال
چه فرقی و یا تفاوت و تضادی میان افراد زیر و نتیجتا مفاهیم زیر و یا واژه ها و عناوین زیر وجود دارد:
خودفروش، تن فروش، هرجائی، فاحشه، قحبه، جنده، روسپی و غیره؟

9
مستهجن طبقه بندی کردن این واژه ها
به الکنیت اعضای جامعه منجر می شود.

10
به سد سدیدی در مقابل روشنگری مبدل می شود

11
چون بدون حمایت واژه ها (مفاهیم)
نمی توان به تمییز چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای جامعه نایل آمد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر