۱۳۹۵ فروردین ۲۹, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (271)

جمعبندی از
مسعود بهبودی

پشت چپرهای زمستانی
سیروس مشفقی
بهمن ماه 1346

سلام، ای دوست
سلام، ای خاک دلتنگی
سلام، ای خوب، ای دلتنگ.
نمی دانی چه پاییزی است؟
نمی دانی درختان بلند جاده ی گمنام
به سرگردانی شب های سرگردانی من، مهربان یاران،
به آواز حزین برگ ها با من چه می گویند.

نمی دانی چه پاییزی است
نمی دانی چه آورده به سر، ما را
غم این آسمان کوته دلتنگ

نمی دانی، نمی دانی
صمیمی سینه ام را داغ یاران می کشد بر سنگ.

دلیری ها، صبوری شد
صبوری پیر مردی شد، گدایی رفت

غم نان باغ های ارجمندی را ملامت کرد
شکفتن در مُشَوشذهن، نیلوفرمعلق ماند

کسی زانو به خاک شرمساری کوفت
کسی گردن به دار سر بلندی داد
کسی در باد خنجر زد
کسی در باد خنجر خورد

*****

نمی دانی چه پائیزی است
نمی دانی چه آورده به سر، ما را
غمِ این آسمانِ کوتهِ شب فام
نمی دانی، نمی دانی چه با ما کرده این ایام
دلیری ها صبوری شد
صبوری همنشین آمد، دلیران را

و گل های سپید و سرخ میدان ها
در اقلیم زمستان های حسرت سوخت
و گل های سپیده دم
به تاراج جهنم های نفرین رفت .

کسی زانو به خاک شرمساری کوفت،
کسی گردن به دار سر بلندی داد
کسی از پشت، خنجر زد،
کسی از پشت خنجر خورد

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پروین اعتصامی
دراین شعر
احتمالا به نیت نقد تاریک اندیشی
به سمبل هائی از طبیعت چنگ می زند.

1
خفاش یکی از مهمترین پرنده های طبیعت
برای انتقال گرده های گل درختان
و توسعه رشد نباتات است

2
خفاش صرفنظ ناپذیر است.

3
در آن زمان
شناخت روشنی از نحوه زیست جانوران در دست نبود.

4
در اروپا هم مثل ایران بوده.

5
آثار ادبی و غیره
باید نقد شوند تا کودکان مسموم نشوند
و ضمنا نیات ایده ئولوژیکی شعرا هم روشن شود

6
پروین از چند و چون هستی کمترین خبری نداشته است.
تقصیری هم نداشته است.

7
دلیل فعالیت نباتات و جانوران در روز و یا شب
نه دوستی و دشمنی شان با خورشید و ماه و ستاره
بلکه طرز زیست و تکثیر نوع آنها از سوئی
و چند و چون «وسایل تولید» (امکانات صید) آنها
از سوی دیگر است.

8
به همین دلیل گروهی از موجودات در روز فعال اند
و گروهی دیگر در شب.

9
انسان ها هم
ـ اگر نیت پروین سمبلیک باشد ـ
گروهی به دلایلی شبکار هستند
(عسس، پاسبان، سرباز، کارگران حرف مختلف)
گروهی روزکار.

10
نمی توان زمان کار نباتی و یا جانور و انسانی
را به معنی دوستی و یا دشمنی با خورشید و ماه
قلمداد کرد.

پیش شرط هماندیشی
باور اصیل و بی چون و چرا
به برابری همه انسان ها ست.

1
در کله ی کسی دانش انبار نشده است.

2
دانش در روند کار (تجربه) کسب می شود

3
هماندیشی فرمی از کار است.

4
اگر شما همین نظر را نمایندگی نکرده بودید،
ما نمی توانستیم این نظر خود را بیندیشیم.

5
تنها تفاوتی که میان آدم ها هست
تمرین تفکر است
مغز پروری است.

6
دست هم پرورده شده است
که لیوان آب را به دهان می برد.

7
نوزاد قادر به این کار نیست.

8
اما بعدها ببرکت تمرین مکرر
قادر خواهد بود.

9
هماندیشی را بعضی ها به معنی
همفکری، همنظری، همرأیی
بکار می برند
که از زحمت تفکر متقابل
خالی است.

10
هماندیشی کذائی در این صورت
پاسیو است.
منفعل است.

10
خصلت مصرفی محض دارد و فاقد خصلت مولد (تولید کننده) است.

11
هماندیش کذائی
اندیشه را
یا
بطور صوری و سطحی، دیپلوماتیک، مصلحتی
می پذیرد
و یا
رد می کند.

12
ولی تصحیح نمی کند.
تدقیق نمی کند.
توسعه نمی دهد.

13
صاحبنظر مفلوک
در این صورت
با دست خالی جان از معرکه بدر می برد
و گاهی با اعصابی خرد و خراب به خانه می رود و شب تا صبح خوابش نمی برد.

14
بی کمترین تعارف:
اگر شما نبودید
ما این چیزها را اصلا و ابدا نمی دانستیم
و نمی توانستیم هم بدانیم.

15
هماندیشی روند آموزش دو طرفه است.

16
اندیشه
اندیشیده می شود.

17
مغز
چشمه اندیشه نیست.

18
مغز ارگان و یا عضو تفکر است.
به همان سان که قلب
ارگان پمپاژ خون است و نه چشمه خون.

19
اگر ارگان ها را به کار نیندازند
ارگانیسم خودش حذف شان می کند.

20
اگر مغز بکار نیفتد
گچ می بندد.

21
گورستان سلول های الماس واره ی گرانبها می شود.

22
هر عضوی که به کار گرفته نشود
دیر یا زود حذف می شود.

23
اندام زنده
ـ بر خلاف جامعه بیمار بشری ـ
ارگان انگل را تغذیه نمی کند.

این واکنش فیزیکی و خودپوی اندام
در مقابل سرمای برون است.
ارگانیسم (اندام) انگار
در مقابل یورش سرما
سنگر می کند و موضع می گیرد.

بخشا،
حق با شما ست.
اصلا،
ولی هویت گوینده (سوبژکت شناخت) تعیین کننده نیست.

1
چون در تئوری ماتریالیستی شناخت،
محتوای شناخت (حقیقت) هر چیز
در خود آن چیز (در عین، در اوبژکت شناخت) است
و نه در سوبژکت شناخت.

2
حقیقت، عینی است.
(لنین الدوله دیلمی)

3
در خروج از عالم واقعیت عینی و ورود به عرصه شناخت
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبزکت
وارونه می شود:

الف
یعنی نقش تعیین کننده عوض می شود :
نقش تعیین کننده از آن اوبژکت می شود.
مراجعه کنید به سوبژکت در تاریخ، تئوری شناخت
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ب
مثال:
کسی می تواند برای رأی آوردن حریفی در عنتخابات ریاست الجمهوریه
هنرمند محبوب العموم میان مهاجرین الامریکیه
را نازنین انسان قلمداد کند
تا از او برای افزایش رأی حریف بهره برداری کند
و
کاندیده (معدن مثلا نفت و گاز و اورانیوم و غیره دیده) ی حزب الدموکراتیه
رئیس الجمهور شود
و او هم
با خانه و ده اش سر سفره اش
شکمی از عزا در بیاورد
و بر اسب مراد سوار شود.

ت
ضمنا
هنرمند بسان خودش زباله باشد.

منافع توانگر کند «فرد» را
پناهنده ی باد ولگرد را

ما هم ده سال پیش همین طور بودیم
تمرین می آموزد؟

1
پراتیک،عمل، آزمایش و تجربه
نه فقط زادگاه تئوری،
نه فقط محک مطمئن برای تعیین صحت و سقم تئوری،
بلکه ضمنا آموزگار تئوری (دانشآموزنده) است.

2
نا برده رنج (تمرین)
گنج
(دانش، تشکیل نظر، خوداندیشی، خودمختاری نظری و عملی)
میسر نمی شود.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر