احسان طبری
(1295 ـ 1368)
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
ـ بطور عینی (عینا)
ـ
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
همانطور که ذکرش گذشت، انعکاس
واقعیت عینی در آئینه دل (ضمیر) انسان ها، انعکاسی طبقاتی است:
·
این بدان معنی است که واقعیت عینی
در آئینه ضمیر همه اعضای همه طبقات اجتماعی، به یکسان منعکس نمی شود، یعنی با
کیفیت یکسان منعکس نمی شود.
·
این بدان معنی است که از واقعیت
عینی در آئینه دل همه اعضای همه طبقات اجتماعی تصاویر یکسان تشکیل نمی شود.
1
·
این اما به چه معنی است؟
·
چرا در آئینه دل همه اعضای همه
طبقات اجتماعی از چیز واحدی مثلا انقلاب اجتماعی، تصاویر متفاوت و چه بسا حتی
متضاد، تشکیل می شود؟
·
چرا انقلاب در آئینه دل خمینی به
معنی قصابی کردن هر دگراندیش منعکس می شود و در آئینه دل کارگری به مثابه کلید
گشایش راه رهائی از قید و بند بندگی و وابستگی؟
2
چرا و به چه دلیل اعضای طبقه حاکمه
ـ بطور عینی (عینا)
ـ
عاجز از درک حقیقت عینی اند؟
·
اگر دلیل این تفاوت و تضاد را در
ساده ترین فرم انعکاس بجوییم، یعنی اگر در انعکاس آئینه وار، در انعکاس مکانیکی و
یکسویه بجوییم، باید به نتایج زیر برسیم:
الف
·
اولا خود آئینه ها می توانند متفاوت
و متضاد باشند.
·
در نتیجه، تصاویر حاصل از انعکاس
در در آئینه های متنوع و متفاوت، می توانند متفاوت و متضاد باشند.
·
اتفاقا خود احسان طبری هم به همین
پدیده اشاره کرده است و در شعر زیر از بازتاب (انعکاس) «در آئینه های دق» سخن گفته
است:
از دیدن چهره ی خود
در آئینه های دق به هراس آمدم
در آئینه های دق به هراس آمدم
آیینه ٔ دق
به آیینه
ای اطلاق می شود
که صورت
بیننده را سخت
زرد و بی اندام نماید.
احسان طبری
با
مدعی مگویید!
ما کجاییم در این بحر تحیر، تو کجا!
ما کجاییم در این بحر تحیر، تو کجا!
مدعی را در غربت ما راه نیست:
معیارها دیگر است:
بغرنجی ما در سادگی ما ست
خودبودگی ما در بی خودی!
خویش را تنها، تنی شمردیم از تن ها
و به گفته بوسعید:
«سراسر خانقاه، خدمت است، خدمت.»
و همچون آسیای گردنده
ـ عمری ـ
درشت ستاندیم و نرم واپس دادیم.
از دیدن چهره ی خود
در آئینه های دق به هراس آمدم
بگذار تا بازتاب خود را راستین
بپندارند
ولی نه بر من که بر خویش می خندند.
خردم خردمایه است و دیده ام کم بین
و بهترین ستایشی که سزای زمره ما ست
جستن راستی است و داد.
با رنج زیستیم و پارسائی
تا نام انسانی را نیالاییم
و پروا نیست که شب زدگان غافلانند.
و پروا نیست که شب زدگان غافلانند.
ولی نه بر من که بر خویش می خندند.
خردم خردمایه است و دیده ام کم بین
و بهترین ستایشی که سزای زمره ما ست
جستن راستی است و داد.
با رنج زیستیم و پارسائی
تا نام انسانی را نیالاییم
و پروا نیست که شب زدگان غافلانند.
و پروا نیست که شب زدگان غافلانند.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
·
ثانیا نحوه و نوع انعکاس می تواند متفاوت
و متضاد است.
·
اگر کسی چیزی را مثلا وارونه کند و
بعد در جلوی آئینه قرار دهد، طبیعی است که آئینه تصویری وارونه از آن عرضه کند.
·
این به معنی ایرئالیسم (ضد
رئالیسم) خواهد بود.
·
این بدان معنی خواهد بود که چیزی
را (واقعیت عینی را) نخست مثله و مخدوش
کنیم و بعد در جلوی آئینه بگذاریم.
·
مثلا درسنت آخوند ها، ماده را (واقعیت
عینی را) به عنوان تکه سنگی به خلایق قالب کنیم و بعد به تخطئه ی مارکس و ماتریالیسم برخیزیم.
·
این کرد و کار شیادان انعکاس
ایرئالیستی است.
ت
·
ثالثا طرز و طریق انعکاس (متد و
اسلوب انعکاس) می تواند متفاوت و متضاد باشد.
·
امروزه این پدیده را در فوت و فن
عکاسی (و فیلم برداری) به بهترین وجهی می توان شاهد بود:
·
عکس های ساکن و متحرکی که از شخصیت
های سیاسی، اقتصادی، هنری، ورزشی، فکری و فرهنگی در رسانه های تمام ارضی عرضه می
شوند، با توسل به فوت و فن انعکاس، مانی پولیزه گشته اند:
1
·
دختر تنیس بازی که تماشگر می بیند،
نه قدش و نه قیافه اش، آن نیست که نشان داده می شود.
2
·
آنا ایوانوویچ قدش نزدیگ به دو متر
است.
3
·
تماشای دختری دو متری برای تماشاچی،
اگر او حتی شیفته سینه چاک تنیس باشد، عصب فرسا خواهد بود.
·
به همان سان هم تماشای دختری با قد
یک و نیم متر.
4
·
از این رو، طرز و طریق انعکاس (عکس
برداری، فیلم برداری) بنا بر علاقه و سلیقه ی اروتیکی، استه تیکی، سوسیولوژیکی و
پسیکولوژیکی تماشاچی «تنظیم» و در واقع ایرئالیزه و مانی پولیزه می شود.
5
·
بوش و برلسکونی و سرکوزی و اوباما
و مرکل و خامنه ای و روحانی و ظریف الدوله و کوسه و کروب و موسوی و ددودیوانه های
دیگر، نه رئال، بلکه ایرئال نمودار می گردند تا کاریزما کسب کنند و جذاب شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر