۱۳۹۵ فروردین ۲۹, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (272)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

دیالک تیک
یعنی با هم بودن دو چیز متضاد و ضمنا بر هم بودن آندو

مثال:

1
دیالک تیک زن و شوهر
که ضمن همزیستی و همبائی (با هم بودن)
ضد یکدیگرند.

2
چون منافع متفاوت دارند و ضمنا منافع مشترک دارند.

3
با هم اند و بر هم اند.

4
مدافع همدیگرند و مخالف همدیگرند.

5
دیالک تیک کارگر و سرمایه دار

6
دیالک تیک برده و برده دار

7
دیالک تیک رعیت و ارباب

8
دیالک تیک خریدار و فروشنده

9
دیالک تیک عرضه و تقاضا

10
دیالک تیک اکسیداسیون و احیا
(شیمی و بیوشیمی)

11
دیالک تیک پروتون و الکترون در هر اتم

12
دیالک تیک سوخت و ساز

13
دیالک تیک جذب و دفع (در هر اندام نباتی و جانوری)

14
سطر سطر بیش از 10 هزار مطلب ما
فقط تمرین طرز کاربست متد دیالک تیکی است.

15
ساختار تفکر ما دیالک تیکی است.

16
هر چه از انتشارات ما بخوانید
به این آموزش و تمرین مربوط می شود.

واژه هماندیشی را
به تقلید از واژه همکاری
می سازیم.

1
با هم کار کردن را
همکاری
نامیده اند.

2
با هم اندیشیدن را
هماندیشی
می نامیم.

3
همین بحث شما با ما
فرمی از هماندیشی است.

4
فرم متمدنانه ای از هماندیشی است.

5
اکثریت عیرانی ها
از با سواد تا بی سواد
همکاری بلدند، ولی هماندیشی بلد نیستند.

6
وقتی فتوا دهند که هر بی حجابی را از سر راه بردارید
تا کشور بهشت برین شود،
فوری دست به همکاری می زنند:

الف
یکی اسید تهیه می کند

ب
دیگری تحویل می گیرد
و اگر زن و بچه بی حجابی پیدا کند
به راه راست هدایتش می کند
تا رخی برای نشان دادن نداشته باشد.

ت
عیرانیون تشنه همکاری
اما هماندیشی را فرمی از
دعوا، مرافعه، جنگ و ستیز
تصور می کنند.

پ
به همین دلیل با چاقو و قمه و قداره و فحش و تف و توهین و هارت و پورت
به «هماندیشی» با همنوع می پردازند.

واژه امید
با
مضامین مختلف، متفاوت و حتی متضاد
پر شده است.

1
در کشور ما فردوسی و سعدی زیسته اند
که
حتی در مقیاس بین المللی
نمایندگان بزرگ تفکر مفهومی اند

2
روشنفکریت کشور اما کمترین نیاز و علاقه ای
به
تفکر مفهومی
ندارد.

3
به همین دلیل کسی سخن همنوعش را
و حتی سخن خودش را نمی فهمد.

4
امید را
حتی شعرای معروف این دیار
به معنی انتظار بکار می برند و تعریف (تحریف) می کنند.

5
امید حافظ و غیره
اصلا امید نیست.
انتظار فئودالی ـ دهقانی است:

6
انتظار مهدی موعود، خان زاده ای یاغی، چریکی فدائی، مجاهدی ادائی است.

7
تازگی هم ندارد.
سکنه ایران احتمالا به اسکندر و اسلام «امید» بسته بودند.

8
اعطای صفت خجسته به اسکندر بی دلیل نیست.

9
سکنه ایران احتمالا
ابوبکر و عمر و حسن و حسین را
منجی موعود توهم کرده اند.

10
اعطای صفت امام به حسن و حسین بی دلیل نیست.

11
سکنه ایران بعد همین «امید» را به چنگیزخان بسته اند.

12
صفحات اول اثر واسیلیان را نگاه کنید:
تجار ایرانی جزئیات جغرافیائی و غیره ایران را
حتی به خان خونریز
مو به مو
گزارش می دهند.

12
بعد امید به تیمور لنگ می بندند.

13
حافظ این خونخوار را شفیع روز جزا جا می زند
و «تربیت» پسرش زین الکذا و کذا را به او محول می کند.

14
بعد امید به انگلیس بسته می شود.
انقلاب مشروطه را نظر اندازید.

15
بعد امید به شوروی بسته می شود.

16
بعد دوباره امید به اسلام و اجامر جماران بسته می شود.

17
اکنون امید به همان رژیم سابق
به امریکای هیولا

18
این اصلا امید نیست.
این خوشخیالی توخالی توأم با خودفریبی و عوامفریبی است.

19
امید واقعی
امیدی علمی و قانونمند است.

20
مثل گرم کردن آب
و امید به جوشش آن در 100 درجه سانتیگراد در فشار جو

21
گذاشتن سیخ کباب روی آتش، فوت کردن آتش
و امید به کباب گشتن گوشت.

ما اتفاقا همین شعر او را مورد تأمل قرارد اده ایم.

1
مشخصه پسیمیسم (بدبینی فلسفی) هم همین است.

2
لجنزار را دیدن و گلزار را نادیده گرفتن.

2
شعبان بی مخ را مطلق کردن
خسرو روزبه خردمند را فراموش کردن

3
رضا خان خونریز قسی القلب را مطلق کردن
ارانی خردگرای بشردوست انقلابی را فراموش کردن

4
خریت و خیانت و جنایت
همیشه با زیر پا نهادن دیالک تیک آغاز می شود.

5
هستی جولانگاه دیالک تیک است:
دیالک تیک نیک و بد
لجنزار و گلزار
مهر و قهر
عشق و نفرت
زشت و زیبا
خدمت و خیانت
هومانیسم و فاشیسم است

شوپنهاور 
هم خردستیز است و هم دیوانه

1
با طناب «عندیشه های» او و امثال او
نباید به چاه شناخت چیزی اندر شد.
2
فلسفه
علم عام ترین قوانین و قانونمندی های
هستی بطور کلی
(طبیعت، جامعه، تفکر)
است.

3
فلسفه
علم کل است.

4
جامعه شناسی
علم مربوط به جامعه است.

5
جامعه شناسی یکی از علوم منفرد است.

6
جامعه شناسی مثل دیگر علوم، علم جزء است.

الف
مثل زیست شناسی که علم موجودات زنده است

ب
مثل شیمی که علم اتم ها ست.

ت
مثل فقه که «علم» جزم ها، دگم ها و آیات و احدایث و روایات است.

همه چیز و همه کس را می توان
دیر یا زود
شناخت.
مثلا از طرق زیر:

1
از طریق حلاجی آثار و افکار او

2
و اگر فکری از او در دست و در دسترس نباشد،
از طریق هماندیشی بی رشوه با او

3
در روند هماندیشی
شناخت همه کس امکان پذیر می گردد

4
دلیلش همان است که خودتان کشف کرده اید:
هماندیشی نوعی کار روی همنوع و خویشتن خویش است
و
کار
هم ساز و برگ شناخت است
هم سرچشمه شناخت خود و همنوع خود و محیط خود

5
کار
کارگاه تشکیل تفکر و تکلم و احساس و عشق و علاقه و عاطفه است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر