ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
معنی تحت اللفظی:
·
انوشیروان به هرمز گفت:
·
به فکر آسایش دراویش باش و نه به
فکر آسایش خویش.
1
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
سعدی در این بیت شعر در باب اول
بوستان که به رهنمودهای شیخ شیراز به هیئت حاکمه (دربار) اختصاص دارد، دیالک تیک
طبقه حاکمه و توده را به شکل دیالک تیک سلاطین و دراویش بسط و تعمیم می دهد و نقش
تعیین کننده را از آن توده (دراویش) می داند.
·
درویش یعنی فقیر و تهیدست و گدا.
·
سؤال این است که چرا ما دراویش را
به عنوان توده مولد و زحمتکش استنباط می کنیم؟
·
توده مولد را که نمی توان جزو دراویش
و در واقع، جزو لومپن پرولتاریا محسوب داشت؟
2
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
دلیل این طرز تلقی شیخ شیراز تئوری
ثروت او ست:
·
منشاء ثروت در این تئوری، خدا ست و
نه تولید.
·
خدا، صاحب بلامنازع و خداوند بی
بدیل ثروت است.
·
در قرآن کریم هم همه چیز از برف و
باران تا باد و بوران تحت مالکیت خصوصی خدا ست.
3
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
خداوند آسمانی ثروت، در قرآن کریم،
ضمنا مقسم ثروت است و به میل خود نسبت به درجه خلوص قلبی و ایمان بندگان، در
اختیارشان قرار می دهد.
·
این بدان معنی است که خدا هم
خداوند ثروت است و هم مقسم مستقیم ثروت.
·
خدا فرمان توزیع ثروت را به
مأمورین خود صادر می کند:
·
قضای کذائی با جوهر نامرئی اش
میزان رزق و روزی ه حشره ای را حتی قبل از تولدش، یعنی در مرحله نطفه ای اش، بر
پیشانی اش می نویسد.
·
برای یکی به اندازه بخور ـ نمیر.
·
برای دیگری به اندازه بخور ـ بترک
و یا حتی بمیر.
4
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
سعدی و بعدها حافظ ضمن اینکه همین
تئوری ثروت قرآن کریم را نمایندگی می کنند، آن را مورد تجدید نظر قرار می دهند:
·
یعنی رویزیونیسم (تجدید نظرطلبی)
خاصی را به تئوری ثروت قرآن کریم وارد می سازند:
·
آن سان که هم در چارچوب آیات قرآن
حرکت می کنند و خدا را رزاق مطلق محسوب می دارند و هم فرم توزیع و یا تقسیم ثروت
الهی را فئودالیزه می کنند:
5
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
در تئوری ثروت سعدی و حافظ، الله
ثروت خود را در اختیار ظل الله قرار می دهد تا ظل الله اندکی از آن به دراویش دهد.
·
این بیت شعر فقط در چارچوب این
رویزیونیسم سعدی و بعد حافظ قابل درک و توضیح است.
·
سعدی در این بیت شعر، ـ به عنوان
روشنفکر ارگانیک طبقه حاکمه ـ از ظل الله می خواهد که به فکر دراویش باشد و نه به
فکر شخص شخیص خویش.
·
این بدان معنی است که گنج سلاطین و
خوانین، نعمت الهی و مائده آسمانی است و آنها باید آن را میان دراویش پخش کنند.
6
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
بر پایه این تئوری ثروت است که
سعدی و بعدها حافظ، دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را به شکل دیالک تیک (و یا دوئالیسم) توانگر و گدا، بسط و تعمیم می
دهند.
·
آن سان، که توده های مولد و زحمتکش
تا درجه لومپن پرولتاریا (تا درجه گدایان و دریوزگان انگل و بی همه چیز) تنزل می
یابند.
7
·
بدین طریق، دیالک تیک توده و طبقه
حاکمه در زمینه توزیع ثروت، به اشکال مختاف و متفاوت زیر بسط و تعمیم می یابد:
الف
·
به شکل دیالک تیک گدا و
توانگر
·
دیالک تیک گدا و توانگر عام تر از
بقیه دیالک تیک های مربوطه است.
ب
·
دیالک تیک دراویش و سلاطین
(خوانین)
·
این دیالک تیک، زیردیالک تیک دیالک
تیک گدا و توانگر است.
·
مفهوم «توانگر» (اغنیاء) عام تر از
مفهوم «سلطان» و یا «خان» است.
·
در مفهوم توانگر علاوه بر اعضای
هیئت حاکمه (سلاطین، خوانین، وزراء، ملازمان و مشاوران دربار)، دیگر اعضای طبقه
حاکمه نیز تجرید می یابند.
·
همه اعضای اشرافیت بنده دار و
فئودال و روحانی تجرید می یابند.
ت
·
دیالک تیک توانگر و گدا نسبیت
سوبژکتیو طنز آمیزی را وارد عمل می کند.
·
آن سان که حتی دهقانی که نان بخور
ـ نمیری دارد، در مقایسه با توده گرسنه، توانگر محسوب می شود و سعدی از او هم می
خواهد که از گرسنگان دستگیری کنند.
8
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
اگر کسی ساده لوح باشد، ازاین بیت
شعر، نتیجه خواهد گرفت که هم انوشیروان و هم سعدی، طرفدار توده اند.
·
اگر حافظه خطا نکند، ستون فقرات
تئوریکی دفاعیات علی خاوری در در دادگاه شاه، از آثار سعدی تشکیل شده است.
·
اجامری که شعار «عدالت اجتماعی» را
بطور مکانیکی لغلغه لسان کرده اند، همین تئوری سعدی و حافظ را نشخوار می کنند:
·
عدالت اجتماعی یعنی اینکه طبقه
حاکمه خرده ـ ریزه های خوانش را جلوی توده بتکاند.
·
چپ نمائی سعدی و حافظ و اجامر
جماران هم در همین ترفند ایده ئولوژیکی است.
·
مسئله اما درست برعکس این طرز تصور
و طرز تصویر قضایا ست:
9
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
مسئله این است که ثروت نه نعمت
الهی است و نه مائده آسمانی.
·
ثروت تولید می شود..
·
مولد ثروت توده های مولد و زحمتکش
اند.
·
گنج سلاطین و خوانین نتیجه سلب
ثروت از توده است.
·
به همین دلیل می توان سعدی و حافظ
و اجامر چپ و راست عوامفریب را وارونه سازان بی شعور و بی شرم محسوب داشت.
·
در واکنش به عوامفریبی های ین اجامر باید گفت:
·
توده را به خیرتان امید نیست، شر
مرسانید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر