۱۳۹۵ فروردین ۱۹, پنجشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (65)


احسان طبری
(1295 ـ 1368) 
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین

تز یازدهم
صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته اند»،
اشخاصی هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث
به تدریج به نکته‌ ای پی می‌برند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟

·        طبری در این تز، دوئالیسم تئولوژیکی هابیل و قابیل را، دوئالیسم مذهبی خیر مطلق و شر مطلق را به شکل دوئالیسم شما و اشخاص دیرفهم بسط و تعمیم می دهد:
·        طلاب طبری به مثابه علامه های نبوغ مند قلمداد می شوند و اشخاص دیگر به مثابه افرادی که دو زاری شان کج و کوله است و دیرفهم  اند.
·        اندرز طبری به توده ای های نابغه از قرار زیر است:

الف
·        با صاحب نظران (کسانی که تصمیم خود را گرفته اند)  اصلا بحث نکنید.
·        چون بحث با صاحب نظران خون تان را کثیف خواهد کرد.
·        بحث با کسانی هم که تصمیم خود را گرفته اند، اتلاف وقت است.

ب
·        با اشخاص دیرفهم دیگر هم بحث نکنید.
·        بگذارید با گذشت زمان بتدریج به نکته ای پی ببرند.
·        عجله کسب و کار شیاطین است.

·        ایرادات این تز طبری اما از چه قرارند؟

1

صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته اند»،
اشخاصی هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث
به تدریج به نکته‌ ای پی می‌برند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟

·        ایراد اول این تز طبری مستثنی محسوب داشتن صاحب نظران است:
·        در تئولوژی طبری، صاحب نظران نسبت به گذشت زمان، رویین تن اند.
·        صاحب نظران برای ابد تصمیم خود را گرفته اند و با «طی زمان و به کمک حوادث به تدریج به نکته‌ ای پی نمی ‌برند.»

·        این نظر مستتر در این تز طبری از ریشه نادرست است.
·        صاحب نظران که سهل است، جانوران از حشره تا حیوان با گذشت زمان بتدریج به نکته های مهمی پی می برند و در حافظه ژنه تیکی خود چه بسا ذخیره می کنند.

·        در این زمینه حتی در کتب عهد قدیم ایران قصه ها هست:
·        قصه تربیت شیر با شعار «آفتابه بیاور» از آن جمله است:

پسر آفتابه را بیاور!

در کنار جنگلی مرد نجاری 
با توجه به فضای مناسب آنجا در فراوانی چوب و درخت
 کار می کرد و خانه داشت.
 روزی شیری از آنجا می گذشت.
به نجار حمله کرد و نجار از ترس بر بالای درختی رفت
 و شیر از پایین درخت مترصد بود تا او یا بیفتد و یا خسته شود و یا پایین بیاید،
مدام دور و بر درخت می غرید و در آمد و رفت بود.

نجار که از این وضع خسته شده بود فکری به خاطرش رسید
و به شاگردش که از دور نظاره گر ماجرا بود اشاره کرد
 و از او خواست که آفتابه آبی را که برای داغ کردن روی آتش قرار داده بودند، بیاورد
و فریاد زد
«پسر آفتابه را بیاور.»

پسر در یک لحظه ی مناسب که شیر کمی از درخت فاصله گرفته بود
دسته آفتابه را با پارچه ای گرفت و سریع آن را به دست نجار رساند.
 شیر با سرعت برگشت و پسر نجار گریخت.

 نجار هم آب داغ را از بالای درخت روی سر و بدن شیر ریخت. شیر
که از بدنش بخار بلند شده بود نعره زنان فرار کرد و به داخل جنگل گریخت.

شیرهای دیگری که در جنگل بودند
از وضعی که برای آن شیر به وجود آمده بود ناراحت شدند
 و از او ماجرا را پرسیدند. 
شیر ماوقع را به آنها گفت.

شیرهای دیگر که خشمگین شده بودند
برای انتقام گرفتن از نجار با همان شیر سوخته که نشانی او را می دانست
به راه افتادند تا به نجار رسیدند.

نجار که این بار دید این همه شیر برای انتقام گرفتن از او حمله کرده اند
 دوباره به بالای درخت رفت.

  شیرها به شیر سوخته گفتند:
«تو در پایین درخت بایست و ما یکی یکی روی همدیگر می رویم
 تا دست مان به این آدم برسد و حساب او را برسیم.»

شاگرد نجار هم در آن حوالی نبود.
کم کم داشت دست شیر بالایی به نجار می رسید که فکری به خاطرش رسید
و با صدای بلند فریاد زد:
«پسر آفتابه را بیاور.»
شیر سوخته که مزه آفتابه بیاور را یکبار چشیده بود
 از آن زیر با سرعت بیرون پرید و به سوی جنگل فرار کرد.

بقیه شیرها هم که روی هم ریخته و ترسیده بودند
به طرف جنگل گریختند و علت این حرکت را از شیر سوخته پرسیدند.

   شیر سوخته گفت:
 «شما از ماجرا بی خبرید.
پسر آفتابه را بیاور همان چیزی بود که این بلا را به سر من آورد که می بینید.»

پایان
 

2
صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته اند»،
اشخاصی هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث
به تدریج به نکته‌ ای پی می‌برند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟

·        طبری در این تز، تجربه را در مورد صاحب نظران، بی اثر می داند.
·        بزعم طبری، صاحب نظران از تجارب زنده زندگی خود، نمی آموزند و همیشه همان می مانند که بوده اند.

·        چنین چیزی در هر صورت محال است:
·        هیچکس نسبت به تجارب زندگی رویین دل نیست:
·        تجربه ـ بی اعتنا به سوبژکت تجربه کننده ـ زادگاه دانش تجربی است.
·        دانش تجربی زادگاه دیگری ندارد.
·        هر کاری که بنی آدم انجام می دهد، بطور عینی (یعنی چه خود بخواهد و چه نخواهد، چه خود بداند و یا نداند) به رشد فکری او منجر می شود.
·        به همین دلیل، گفته می شود:
«کار از حیوان، آدم ساخته است.»
·        اگر نیای انسان مجبور به تولید مایحتاج خود نشده بود، اگر به کار تولیدی نپرداخته بود، همچنان و هنوز روی چهار دست و پا راه می رفت و عرعر می کرد.

3
صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته اند»،
اشخاصی هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث
به تدریج به نکته‌ ای پی می‌برند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟

·        طبری با اعلام این تز، دیالک تیک پراتیک و تئوری را،  دیالک تیک عمل و اندیشه را، دیالک تیک تجربه و دانش تجربی را فراموش می کند.  

4
صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته اند»،
اشخاصی هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث
به تدریج به نکته‌ ای پی می‌ برند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟

·        ایراد دیگر این تز طبری این است که هماندیشی را در ابلاغ نکاتی به افرادی خلاصه می کند:
·        فونکسیون هماندیشی بدین طریق در ابلاغ نکاتی به همنوع خلاصه می شود.
·        به همین دلیل، طبری توصیه می کند که علامه های توده ای عجله نکنند.
·        چون نکات مورد نظر آنها را علامه زمان هم می تواند به اشخاص دیرفهم حالی کند.
·        این همان ضرب المثل معروف است:
·        آموزش از طریق خوردن سر به سنگ.

5
صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته اند»،
اشخاصی هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث
به تدریج به نکته‌ ای پی می‌برند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟

·        طبری به احتمال قوی بنا بر تجربه شخصی به این نتیجه سطحی رسیده است:
·        گاهی با کسی بحث می کنی و بحث پات می ماند.
·        منظور از پات ماندن بحث این است که کسی نظر دیگری را نمی پذیرد.
·        هر کس بظاهر همان موضع فکری را حفظ می کند که قبل از بحث داشته است.
·        مسئله بظاهر از این قرار است.
·        ولی فقط بظاهر از این قرار است.

·        چرا؟   

6

·        برای اینکه هر کاری از خرد تا کلان مؤثر می افتد.
·        اگر کسی حتی ضربه ای بر سنگی و یا در و دیواری فرود آورد، سنگ را متحول می سازد.
·        ندیدن تحول به معنی نبودن تحول نیست.
·        با هر ضربه بر هر سنگ، ساختار مولکولی سنگ تغییر می یابد.
·        در میزان این تغییر می توان بحث کرد، ولی در نفس آن نمی توان شک کرد.

7
·        هماندیشی با همنوع با پرهیز از هماندیشی با او یکسان نیست.
·        اصولا برای هماندیشی آلترناتیوی وجود ندارد.
·        هماندیشی فرمی از مبارزه طبقاتی است.
·        هماندیشی یکی از زیرفرم های مبارزه ایده ئولوژیکی است.

·        مفهوم «زیرفرم» را به تقلید از مفهوم ریاضی «زیرمجموعه» می سازیم.

8
·        ایراد بینشی دیگر طبری تأثیر است که هماندیشی در خود آدم می گذارد.

·        هماندیشی فقط همنوع را دگرگون نمی سازد.
·        بلکه خود آدم را نیز زیر و رو می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر