همسایه و باد در یک نگاه
«ابتذال شکل فکر نشده واقعیت است.»
رامین
جهانبگلو
(۱۰ تیرماه ۱۳۸۹)
سرچشمه:
اخبار
روز
·
همسایه ی متجدد من، فکرش را در تنبان شعر گم کرده است
·
و بی هوا، کلمات نشسته (شسته نشده) را به ساحت کاغذ پرتاب می کند.
·
خواننده می باید میان چرک و تجدد، حقیقت را دریابد.
·
تابوها را در تابوت بگذارد و بی امان چماق وقاحت را بر
دهان حماقت بکوبد.
·
همسایه ی هوشمند من «هنگ» را پیش از «فر» مینویسد
·
تا پشت جبهه ی «فرهنگ» را تقویت کند.
·
خواننده می باید با ابتذال سخن، « تعفن بیداد» (شاملو)
را نشانه بگیرد
·
و در ستایش «فرهنگ» میان معرکه ی «معر»، دنبال «شعر» بگردد.
·
همسایه ی هنرمند من گاهی می رقصد.
·
با بالهایش به قصد باله،
·
سماع (رقص عرفا) می رقصد و ناسزاگویان سرگیجه می گیرد.
·
باد هم گاهی می رقصد.
·
بادی که ـ بی گسست ـ زبان بریده ی کلمات را می لیسد.
·
بادی که پیش پای من امروز، شست پای رهگذری را به لاله ی
گوشش چسباند.
·
بادی که زوزه کشان همسایه ام را به رقص دعوت کرد.
·
بیننده می باید همراه همسایه و باد، «عارفانه» برقصد
·
و پاره های روحش را به اشباح سرگردان در ویرانه ها
پیشکش کند.
پایان
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر