۱۳۹۴ اسفند ۳, دوشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (42)

احسان طبری
 (1295 ـ 1368)
تحلیلی از شین میم شین
  
بشر
احسان طبری
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
عبدالرضا دلاور

·        گفتمش:
·        «منكر آنى كه بشر
فتح ها كرده به رزم ِ با شر؟ 

·        منكرى آنكه بشر پيش رود
سوى اوجى به ره خويش رود؟

·        نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        و اين سمندى است كه خودپو نشود
·        تا به مهميز، نرانى، ندود

·        مزدك ما سخنى نيكو گفت:
«نور با رزم، به نصرت شد جفت»

·        تا تلاش من و تدبير تو نيست
ديو ادبار به نخجير تو نيست

·        روح ما حاصل پيرامُن ما ست
·        تا كهن هست به جا، نقص بجا ست

·        ور محيط دگرى زاده شود
روح ‌ها روشن و آزاده شود

·        همه جا بهره ی ما درد و عزاست
فطرت برده بدين درد رضا ست

·        چون تو با اينهمه آسيب، خوشى؟
بار اين رزم نخواهى بكشى.

·        بنده خام نداند بندى (برده، وابسته)  است
·        ميوه ی بى هدفى، خرسندى است

·        ليك انسان كه جسور است و عنود
دمى از رزم نخواهد آسود

·        شهر مقصود اگر دور بود
ور طريقش همه ناسور بود

·        قدمى هم به رهش مغتنم است
ننگ برآنكه به زندان «دَم» است!

·        ننگ بر آنكه در اين جنگل شر
·        گرگ گرديده چو گرگان دگر

·        من نه، پندارپرستم، نى گيج
حق شود چيره، ولى با تدريج

·        گفت زرتشت كه در شام بلند
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند

·        چشم آنان كه فرابين باشد
·        ناظر روز نوآئين باشد

·        بهل (بگذار)، اين شيوه كوته نگرى
در نوا شو، چو خروس سحرى»

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        این شعر، بلحاظ محتوای تئوریکی ـ ایده ئولوژیکی ـ اتیکی اش، بهترین شعر از احسان طبری است که ما تا کنون خوانده ایم.
·        تحلیل این شعر بهانه ای جهت آشنائی با جهان بینی پیر پرولتاریا ست.

·        پیر پرولتاریا را ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی، نه تنها بلحاظ فیزیکی زجرکش و نابود کرده، بلکه علاوه بر آن، بلحاظ فکری، اتیکی و ایده ئولوژیکی مسخ کرده است و همه روزه بی شرمانه مسخ می کند و از او برای اشاعه خرافه های خود بهره برداری می کند.

·        قاعده همیشه بر این است که وقتی ستم از حد بگذرد، امر ـ حتی ـ بر خود ستمکش مشتبه می شود، چه رسد به این و آن که از دور دست بر آتش دارند.

بشر

·        بشر عنوان این شعر احسان طبری است.

·        اما منظور او از بشر چیست؟

·        برای کشف منظور او باید این شعر تحلیل شود.
·        چون در عنوان هر مطلب، چکیده محتوای ماهوی آن، تبلور می یابد.
·        کریستالیزه می شود.

1
گفتمش:
«منكر آنى كه بشر
فتح ها كرده به رزم ِ با شر؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        پرسیدم:
·        «منکر آن هستی که بشر در مبارزه بر ضد شر، به فتوحاتی نایل آمده است؟»

·        در همین بیت اول شعر، منظور شاعر از مفهوم «بشر» روشن می شود.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟   

2
گفتمش:
«منكر آنى كه بشر
فتح ها كرده به رزم ِ با شر؟

·        دلیل ما این است که طبری در این بیت، بشر را به مثابه رزمنده ای تصور و تصویر می کند.

·        این اما به چه معنی است؟

3


گفتمش:
«منكر آنى كه بشر
فتح ها كرده به رزم ِ با شر؟

·        این بدان معنی است که طبری، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک بشر ـ شر بسط و تعمیم می دهد.

·        سوبژکتیویته در تاریخ (جامعه، جهان) یکی از کشفیات تعیین کننده مارکس است.
·        سوبژکتیویته در تاریخ بدان معنی است که تاریخ بی سوبژکت نیست.

·        سوبژکتیویته قایل شدن به تاریخ، به معنی مرزبندی میان طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه) است.
·        باد و باران، سیل و توفان، زلزله و آتشفشان در طبیعت اول، بی سوبژکت اند.
·        بود و نبود انسان در وزش باد و بارش باران نقشی ندارد.
·        جامعه بشری (طبیعت دوم) اما سوبژکت مند است.
·        بدون کرد و کار بشر در جامعه آب از آب حتی تکان نمی خورد.
·        هر رخداد مثبت و منفی در جامعه، بواسطه سوبژکت، جامه عمل می پوشد و می تواند جامه عمل پوشد.
·        یعنی خود به خودی، خودپو، اوتوماتیک نیست.

·        مراجعه کنید به سوبژکت در تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

4
گفتمش:
«منكر آنى كه بشر
فتح ها كرده به رزم ِ با شر؟

·        طبری بشر را به عنوان فاتح دژهای شر قلمداد می کند.

·        ایراد بینشی این سخن در نگاه سرسری این است که بشر به صورت انتزاعی مطرح می شود.

·        در نگاه سرسری و تهی از دقت، چنین جلوه می کند که بشر به صورت چیزی ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی تصور و تصویر می شود.
·        ولی اگر اندکی دقت شود، معلوم می شود که بشر مورد نظر شاعر، نه بشری انتزاعی، کلی، بی طرف، بلکه بشری مشخص، طبقاتی، جانبدار و سنگرمند است.

·        بشر طبری در این شعر، شرستیز است.
·        در سنگر خیر است.
·        طرفدار کوشای سعادت اخیار و پیشرفت جامعه و جهان است.

·        به عبارت فلسفی، سوبژکت مثبت تاریخ است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر