۱۳۹۴ اسفند ۵, چهارشنبه

شعری از مجید نفیسی (17)


مرگ گئومات
ادامه
  
·        کامبیز در خواب دید که هیولا به جای او شاه شده
·        پس از میان ندیمان خود مجوسی را برگزید
·        تا هیولا را از میان بردارد
·        اما پیش از این که از مرگ برادر آگاه شود
·        از زخم شمشیر خود درگذشت.

·        مرد مجوس پس از کشتن هیولا
·        برادر خود کئوماتیس را بر تخت نشاند
·        و این راز را به آسانی از همگان پنهان داشت

·        زیرا در میان پارسیان چنین رسم است
·        که شاه هرگز به میان مردم نمی آید
·        و همیشه در پس پرده می ماند.

·        اوتانه اما این راز را کشف کرد
·        و همراه با شش تن دیگر به کاخ رفت
·        تا دو برادر مجوس را بکشد.

·        دو برادر در برابر آنها جنگیدند
·        و حتی دو تن از مهاجمان را کشتند
·        ولی سرانجام خود کشته شدند.

خلاصه ی تاریخ «پومپیس توروگوس»،
 اثر ژوستین،
 کتاب هشتم.



·        اهورامزدا خدایی بزرگ است
·        که این زمین را آفرید
·        و آن آسمان را آفرید
·        و آدمی را آفرید
·        و شادی را برای آدمی آفرید
·        و خشایار را آفرید
·        ـ شاهی از شاهان بسیار
·        و خداوندگاری از خداوندگاران بسیار
·        من خشایار هستم ـ
·        شاه بزرگ، شاه شاهان،
·        شاه کشورهایی از مردمان گوناگون
·        شاه این زمین بزرگ، فراخ و پهناور
·        پسر داریوش شاه هخامنشی
·        پارسی، پسر یک پارسی و آریا
·        از نژاد آریایی.

·        خشایار شاه می گوید:
·        «به یاری اهورامزدا
·        اینها کشورهایی هستند که افزون بر پارس
·        من در آنجا سلطنت می کنم

·        آنها به من خراج می دهند
·        به آنچه من می گویم، عمل می کنند
·        و قانون مرا پاس می دارند:
·        ماد، ایلام، هاراواتیش، ارمنستان، سیستان، پارت، آریا، بلخ، سغد، خوارزم، بابل، آشور، سدگاوان، لیدیا، مصر، یونان
·        آنها که این سوی دریا زندگی می کنند

·        و آنها که آن سوی دریا زندگی می کنند:
·        مردم مکران، عربستان، گاندارا، هند، کاپادوکیه، داها، سکایان هوم آشام، سکایان کلاه نوک دار، سکایان اسکودرا، مردم آکوفاسیا، لیبی، کاریا، و نوبه.»

·        خشایار شاه پسر داریوش می گوید:
·        «وقتی که من شاه شدم
·        در یکی از کشورهای بالا آشوب بود.

·        آنگاه اهورامزدا به من یاری داد
·        و من آن کشور را سر جایش نشاندم

·        در میان این کشورها سرزمینی بود
·        که پیش از این در آنجا دیوان پرستش می شدند.

·        به یاری اهورامزدا
·        من پرستشگاه های دیوان را ویران کردم
·        و اعلام کردم که دیوان را نمی توان پرستید!

·        آنجا که دیوان ـ در گذشته ـ پرستیده می شدند
·        اکنون اهورامزدا و آردا
·        با تقدس تمام پرستش می شوند.

·        ای آن کس، که پس از این خواهی آمد
·        اگر می خواهی تا زنده ای، شاد باشی
·        و چون مُردی، آمرزیده شوی،
·        قانون اهورامزدا را پاس دار
·        و اهورامزدا و آردا را پرستش کن.

·        هر کس که چنین کند
·        تا هنگامی که زنده است شاد خواهد بود
·        و چون بمیرد آمرزیده خواهد شد.»



لوحه ی سنگی «دیو»،
خشایارشاه، کشف شده در تخت جمشید،
 موزه ی باستان شناسی
تهران
 پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر