سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ
وین)
ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
پیشکش
به
هوشنگ
ابتهاج (سایه)
در
کاوش پیاپی لب ها و دست ها ست
کاین
نقش آدمی
بر
لوحه زمان
جاوید
می شود
·
معنی تحت اللفظی:
·
برای ابدیت بخشیدن به نقش آدمی بر لوحه زمان، باید با
ابزاری از لب و دست، به کاوش بر آن لوحه پرداخت.
·
همین جمله سیاوش در آخرین شعر او برای تمییز قطعی و تیز جهان
بینی و درک تاریخ او از جهان بینی و درک تاریخ سنجابی ها کفایت می کند.
·
مراجعه کنید به جهان بینی، درک ماتریالیستی تاریخ، درک ایدئالیستی
تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
در
کاوش پیاپی لب ها و دست ها ست
کاین
نقش آدمی
بر
لوحه زمان
جاوید
می شود
·
سیاوش در این جمله، دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک
تیک کاوش با لب و کاوش با دست، به شکل دیالک تیک سخن و عمل بسط و تعمیم می دهد:
·
او بدین طریق یکی از کشفیات مهم مارکس و انگلس را به
زیور شعر می آراید:
·
بدون تئوری نمی توان کاری انجام داد و بدون کار نمی توان
تئوری را به محک زد، ارزیابی کرد، تصحیح و تدقیق کرد و توسعه و تکامل بخشید.
·
برای ماندگاری نقش آدمی بر لوحه زمان، همزمان به تئوری و
پراتیک، به اندیشه و عمل (لب و دست) نیاز
است.
·
عمل ـ در تحلیل نهائی ـ زادگاه تئوری است و ضمنا معیار
مطمئن برای تعیین صحت و سقم آن است.
·
حزب توده بدون تئوری، به حزبی بی چراغ و گمراه در کوره
راه شباهت پیدا می کند.
2
این
ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک
روز
ـ بی
گمان ـ
سر
می زند ز جایی و خورشید می شود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
این گرمای ذره ذره و بظاهر خاموش ما روزی ـ بی کمترین
تردید ـ از جائی سر خواهد زد و خورشیدی خواهد گشت.
·
سیاوش در این جمله، یکی دیگر از شناخت افزارهای دیالک
تیکی را و یکی از مهمترین قوانین دیالک تیکی را توسعه می دهد و در اختیار خواننده
و شنونده هوشمند شعر خویش قرار می دهد:
الف
·
او دیالک تیک کمیت و کیفیت را به شکل دیالک تیک گرمی ذره
ذره و خاموش وار ـ خورشید بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن کیفیت (خورشید)
می داند.
ب
·
او ضمنا فانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به تحولات
کیفی را به شکل قانون گذار از گرمی ذره ذره و خاموش وار به خورشید بسط و تعمیم می
دهد.
3
·
هر تغییر کمی و تدریجی هر چیزی، پس از رسیدن به حد عینی
معین، به تحول کیفی آن چیز منجر می شود:
·
روشنگری ذره ذره خاموش وار و تدریجی علمی و انقلابی، پس
از رسیدن به حد عینی لازم، تحول کیفی می یابد و در فرم خورشیدی سر می زند.
·
مراجعه کنید به کلنجار مفهومی ستاره و سار در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
4
·
سنجابی ها و شرکاء از این فراست ها ندارند و نمی توانند هم داشته
باشند.
·
بورژوازی ـ حتی در متروپول های امپریالیستی ـ دیری است
که با فلسفه کلاسیک بورژوائی قطع رابطه ی قطعی و بی برگشت کرده است و فلسفه کلاسیک
بورژوائی را با فلسفه بورژوائی واپسین جایگزین ساخته است.
·
بورژوازی امپریالیستی به جای هگل و کانت و فیشته و فویرباخ،
شوپنهاور و نیچه و هایدگر و اراذل و اوباش دیگر را نشانده است.
·
مراجعه کنید به فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
·
بورژوازی ایران از مصدق تا سنجابی، اصلا بورژوازی به
معنی حقیقی کلمه نبوده و نیست.
·
چبهه ملی و نهضت آزادی و غیره انجمن نیمه بورژوائی ـ
نیمه فئودالی بوده است.
·
مراجعه کنید به مصدق از دید جوانشیر در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
5
این
ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک
روز
ـ بی
گمان ـ
سر
می زند ز جایی و خورشید می شود.
·
در این جمله سیاوش، امید علمی و قانونمند او تئوریزه و
اثبات می شود:
·
امید سیاوش، نه انتظار به گذار خود به خودی جامعه فئودالی
و یا بورژوائی به جامعه سوسیالیستی و یا کمونیستی، بلکه امیدی مبتنی بر قوانین و قانونمندی
های عینی جامعه بشری است.
·
امید سیاوش نه امید مشابه به امید منفعل به جایگزینی اوتوماتیک
و خود به خودی زمستان با بهار، بلکه امیدی دیالک تیکی است.
·
امیدی مبتنی بر دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت است و نقش
تعیین کننده را از قضا نه اوبژکت، بلکه سوبژکت به عهده دارد.
·
تاریخ بی سوبژکت نیست.
·
تاریخ سوبژکت مند
است.
·
این هم یکی دیگر از کشفیات بسیار مهم کلاسیک های مارکسیسم
است که لنین آن را هم نمایندگی می کند و هم توسعه می دهد و تعمیق می کند.
6
این
ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک
روز
ـ بی
گمان ـ
سر
می زند جایی و خورشید می شود.
·
شاید سیاوش وقوف تئوریکی روشن به این دیالک تیک سوبژکت ـ
اوبژکت نداشته باشد.
·
حزب توده، حزب فلسفه فقیری بوده است.
·
شاید حزب کمونیست شوروی هم در همین حد حزب توده بوده
باشد.
·
نماینده اصلی و اصیل فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، حزب کمونیست
آلمان بوده است.
·
خدمات کمونیست های آلمانی به فرهنگ بشری لاتحد و لاتحسی
است.
·
میراثی که کمونیست آلمان برای بشریت باقی گذاشته اند،
غول آسا ست و صدها سال برای تهیه و تنظیم و ترجمه آنها وقت لازم است.
·
تفاوت امید سیاوش با امید سایه همین جا ست.
·
امید سایه احتمالا امیدی غیر علمی و غیر قانونمند و
پاسیو و منفعل است.
·
امید سیاوش عمدتا امیدی کوشا، فعال و اکتیو و سوبژکت مند
است.
7
تا
دوست داری ام
تا
دوست دارمت
تا
اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
تا
هست در زمانه یکی جان دوستدار
کی
مرگ می تواند
نام
مرا بروبد از یاد روزگار؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
تا زمانی که مهر متقابل میان ما هست، مرگ قادر به امحای
نام من نیست.
·
سیاوش در این بند شعر به پیوند عاطفی میان توده ای ها
ارج خارق العاده قایل می شود.
·
در دیگر اشعار او نیز ـ به استثنای اشعار دوره های شکست (سفر
در تابوت) ـ ارج فوق العاده ای به پیوند عاطفی میان سربازان سپاه توده به چشم می
خورد.
·
این رفاقت سرشته به احساس و عشق و عاطفه شاید از میراث بلشویسم
در حزب توده باشد که با نفرت، دیالک تیکی را تشکیل می دهد:
·
دیالک تیک عشق و نفرت میان توده ای ها را.
8
·
یکی از دلایل سنگینی کفه ترازوی دیالک تیکی به نفع پیوند
عاطفی و شور و شوق انقلابی در حزب توده، سبک بودن کفه ترازوی تئوری (فلسفه) است.
·
بدین طریق در حزب توده (و نه فقط در حزب توده)، جای خالی
نور شعور را شور کور می گیرد.
·
شوری که فقط برای مدت کوتاهی مؤثر می تواند افتد.
·
یکی از دلایل چرخش 180 درجه ای کادرهای عالی رتبه حزب
توده (و نه فقط حزب توده)، همین قلت نور شعور و وفور شور کور بوده است.
·
باور نکردنی است که کادرهای مهم حزب توده اکنون هنری جز
تکثیر و توزیع عکس های خود و اهل و عیال خود در فیس آباد و یا ذکر لاطائلات در بی
بی 30 و 30 عن عن ندارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر