مسعود بهبودی
کیهان در آخرين روز انتشار
در سال 57
شعر زير را چاپ كرد:
شعر فریاد
(كيهان 27 اسفند 57 شماره 10664)
دکتر زهره صالحی از مشهد
چه شد ناگاه
که در اجرای یک اصل بزرگ و ساده اسلام بهر زن
هزاران انتقاد و ناله سر کردند
و صدها عذر بر این گفته نیک امام خویش آوردند؟
مگر پوشیدن تن از نگاه تشنه مردان
چنین درد و فغان دارد،
و یا یک روسری سر داشتن
مشکل به بار آرد؟
نشاید
شور و انقلاب، این سان هدر رفتن
و با این بعد طولانی که بین ما و مقصود است
به لجبازی به راه بی ثمر رفتن
و ناسنجیده، اسباب وقوع فتنه ی بیگانگان گشتن
و باید میل زشت تن نمائی را
برای تن فروش زشت خو هشتن
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
زن ستیزی زنان
در فرم های متفاوت و متنوع
باید مورد تحلیل سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی
(جامعه شناسی و روانشناسی)
قرار گیرد.
این موضعگیری بخشی از زنان
ما را از دیرباز به خود مشغول داشته است.
در ورای این موضعگیری
حقایق امور زیر کمین کرده اند:
1
زنان، طیف اجتماعی معینی را تشکیل می دهند.
یعنی تعلقات طبقاتی متفاوت و حتی متضاد دارند.
2
به همین دلیل در هر زمینه
شعور طبقاتی متفاوت و متضاد با همجنسان خود دارند.
3
یعنی زنان وابسته به هر طبقه اجتماعی
ایده ئولوژی طبقاتی خاص خود را دارند.
4
به همین دلیل
دفاع آنان از حجاب به همان اندازه طبیعی و قانونمند است که مخالفت بخش دیگر زنان با حجاب، طبیعی و قانونمند است.
5
از سوی دیگر
فوندامنتالیسم
حجاب را ایده ئولوژیزه می کند و از آن سمبل مقاومت در مقابل سبک و استیل زندگی زنان در جوامع امپریالیستی می سازد.
6
حجاب بدین طریق
به ابزار مرزبندی ایده ئولوژیکی میان فوندامنتالیسم و امپریالیسم بدل می شود.
حجاب سمبلبزه می شود.
سلب ماهیت و فونکسیون می شود.
7
حجاب سمبل هویت فوندامنتالیستی می شود
درست بسان سمبل های فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم
که فونکسیونالیزه شده بودند.
8
حجاب به نوعی سنگر ایده ئولوژیکی استحاله یافته است.
سنگر ایده ئولوژیکی فوندامنتالیسم شیعی و سنی
9
فوندامنتالیسم بسان فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم
چپنما ست.
جاذبه آنها به خاطر چپنمائی آنها ست:
فاشیسم هم می خواهد سوسیالیسم برای نژاد برتر بسازد.
فاشیسم، یهودی ها را با شعار مبارزه بر ضد نزولخواری و غیره سلب مالکیت می کرد.
در حالیکه مهمترین عنصر در پایگاه طبقاتی فاشیسم
سرمایه داری مالی (بانکی) بود.
10
فوندامنتالیسم، بی بند و باری سکس در جوامع امپریالیستی را
با ترویج حجاب و حتی با مطلق کردن حجاب
نفی انتزاعی می کند و نه نفی معین.
بدین طریق فحشای رایج در جوامع امپریالیستی
در فرم صیغه و غیره تداوم می یابد و حتی تعمیق می شود.
11
کشور اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
اکنون یکی از کشورهای
جنده پرور است
12
دفاع بخشی از زنان از حجاب و یا مخالفت بخشی از زنان با حجاب
می تواند دلایل دیگر هم داشته باشد:
الف
می تواند دلایل استه تیکی داشته باشد.
همخوانی با زنتصویر طبقه حاکمه
مخالفت با حجاب را تقویت می کند
و ناهمخوانی دفاع از حجاب را.
ب
می تواند دلایل اتیکی (اخلاقی) داشته باشد
ت
می تواند دلایل ایده ئولوژیکی داشته باشد.
اندیشیدن و نه اندیشه؟
1
این شعار را به حساب صمد بهرنگی نوشته اند
که غیر از مغز برای اندیشیدن
همه چیز داشته است.
2
حتما دهنده این شعار
نه معنی اندیشیدن را می داند و نه معنی اندیشه را.
3
این شعار بظاهر خیلی رادیکال
شعاری متافیزیکی و ایراسیونالیستی (خردستیز) است.
4
این شعار
به معنی بایکوت افکار و اندیشه ها و قوانین علمی است.
5
با تکیه بر این شعار می توان بدیهی ترین قوانین علمی و فلسفی را
هیچ و پوچ محسوب داشت:
الف
مثلا قانون
سوبژکتیویته در تاریخ را.
ب
قانون انقلاب امر توده ها ست را
ت
قانون انقلاب اجتماعی لکوموتیو تاریخ است را
پ
قانون قهر قابله انقلاب است را
و الی اخر را
یکی از سیاهکلی های آذری
که زخمی شده بود و و بازداشت شده بود
از صفر قهرمانی در زندان می پرسد:
«با حزب دموکرات شیخ محمد خیابانی بوده اید؟»
1
این بدان معنی است که سیاهکلی از
فرقه دموکرات آذربایجان
حتی خبر نداشته است.
2
بهروز دهقانی قصه ای دارد به نام ملخ ها
خر در این جفنگ بهروز دهقانی نشخوار می کند
بسان گاو ساعدی در فیلم گاو
3
آخر عادم حسابی
خر که نشخوار نمی کند
4
ضمنا قحط خر هم که در دهات آذربایجان نبوده است
تا کشف اینکه خر جزو عرعر کنندگان است
و نه جزو نشخوار کنندگان،
دشوار باشد.
5
هنر فدائی و مجاهد و حزب الله و دیمدام و لیملام
منم منم سردادن و هارت و پورت
بوده و خواهد بود.
6
شاملوئیسم همین است.
نیچه ئیسم همین است.
فاشیسم و فوندامنتالیسم همین است.
جایی هم که بی عدالتی جایگزین قانون نگردد،
یعنی اگر حتی
حکومت قانون برقرار باشد،
مبارزه در راه رهایش اجتماعی
الزامی است.
جایی هم که از بی عدالتی اثری باقی نمانده باشد،
باز هم مبارزه در راه رهایش اجتماعی الزامی است.
تنهائی که به معنی خلأ نیست تا پر شود.
1
تنهائی جفت دیالک تیکی همبائی است.
2
تنهائی چه بسا نعمتی، دست نایافتنی است.
3
برای کسب نعمت تنهائی
باید از نعمات بیشماری صرفنظر کرد.
4
هر کس دوگانه است:
هر کس متشکل از من درون و من برون است.
5
به همین دلیل
تنهائی
در واقع
دیالک تیک تنهائی است:
دیالک تیک تنهائی را می توان به اشکال بیشمار زیر بسط و تعمیم داد:
الف
دیالک تیک خودبائی
(با خویشتن خویش بودن، ضد همبائی)
ب
دیالک تیک خودنشینی (ضد همنشینی)
ت
دیالک تیک خودشناسی
(ضد همشناسی، همنوع شناسی، جامعه شناسی، روانشناسی، جهان شناسی)
پ
دیالک تیک خوداندیشی (ضد هماندیشی)
ث
دیالک تیک خودستیزی
(انتقاد، مازوخیسم، ضد انتقاد اجتماعی، ضد سادیسم، ضد همستیزی)
ح
دیالک تیک خودکاری
(ضد همکاری)
خ
دیالک تیک خودپوئی
(ضد همپوئی، همراهی)
و الی آخر
عجب جفنگی:
در همان جملات آغازین مانیفست حزب کمونیستی
دفاع از دموکراسی اولین وظیفه عاجل طبقه کارگر پیروزمند تعیین شده است.
ژان لوک بنگی
تو کجائی تا شویم ما چاکرت
چارقت دوزیم، کنیم شانه سرت؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر