۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (59)


تحلیلی از شین میم شین 

کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم
مظلومی ار شبی به در داور آمدی

·        معنی تحت اللفظی:
·        کی رقیب تو فرصت به ستمگری پیدا می کرد، اگر شبی سمدیده ای به در قاضی می رفت.

1
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم

·        خواجه در این بیت، رقیب را با صفت ستمگر معرفی می کند.
·        بدین طریق عاشق مورد نظر خواجه به مظلومی و مراقب معشوق به ظالمی بدل می شود.
·        اگر محتوای مفهومی واژه  رقیب را خواجه معین می کرد، منظور او بهتر درک می شد.
·        خودویژگی شعر خواجه اما انتزاعیت آن است.

·        واژه های خواجه را هر خواننده می تواند به سلیقه و نیاز خود پر کند و تسکین و یا حتی تخدیر یابد.

2
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم

·        اگر رابطه عاشق و رقیب را به مثابه رقابت آندو بر سر معشوق معنی کنیم، می توان گفت که خواجه در این مصراع، رقابت میان انسان ها را نوعی بیداد می داند:
·        هر کس بر سر چیزی با دیگری رقابت کند، بزعم خواجه در حق او ستم روا می دارد.
·        جالب اما راه حلی است که خواجه ارائه می دهد:

3
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم
مظلومی ار شبی به در داور آمدی

·        بنظر خواجه اگر مظلوم شباهنگام به در داور برود، در آن صورت رقیب نخواهد توانست حتی فرصت ستمگری داشته باشد، چه رسد به ستمگری.

·        سؤال ولی این است که چرا عاشق مظلوم حتما باید شبانه به در داور برود؟

4
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم
مظلومی ار شبی به در داور آمدی

·        دلیلش این است که داور مورد نظر خواجه نه داور زمینی، بلکه داور آسمانی است.
·        منظور خواجه از مفهوم «شبی به در داور در آمدن» نیز گریه و زاری و آه و ناله و دعای شبانه است.
·        گریه و زاری و دعای شبانه یگانه رهنمود رهائی بخش خواجه است.

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌ های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

5
·        این ضمنا بدان معنی است که در تئوری اجتماعی خواجه، رقابت که سهل است، شکایت از ظالم نیز مجاز نیست.

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
با دوسـتان مروت با دشـمـنان مدارا

·        تفاوت و تضاد خواجه با فردوسی همین جا ست:
·        فردوسی برعکس خواجه خصم آشتی ناپذیر بیداد است و طرفدار سرسخت دادخواهی.
·        رهنمود رهائی بخش فردوسی به ستمدیده نه دعای شبانه به درگاه داور واهی آسمانی، بلکه تشکل و بسیج ستمدیدگان و حمله مسلحانه به بارگاه بیداد است.

·        اکنون نظری به کل غزل خواجه می اندازیم:

دیدم به خواب، دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی

تعبیر رفت:
«یار سفرکرده می ‌رسد»
ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی

ذکرش به خیر، ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی

خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش
تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی

فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست
آب خضر نصیبه اسکندر آمدی

آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی

کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم
مظلومی ار شبی به در داور آمدی

خامان رهنرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی، دلیری سرآمدی

آن، کاو تو را به سنگدلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی

گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر