تجسم
اثری از الفرد هردیکا
پروفسور
دکتر ورنر شوفن هاور
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
III
مقوله ی تجسم در فلسفه کلاسیک آلمان
3
تجسم در فلسفه فویرباخ
آرامگاه لودویگ
فویرباخ (1775 ـ 1833)
فیلسوف
ماتریالیست آلمانی
از
کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی،
«سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری
هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت و یا راه انطباق منافع فردی
بر منافع دیگران
(منافع من بر منافع تو)، در «عشق به توده» (در عشق به منافع عامه) است!
·
در فلسفه ماتریالیستی فویرباخ،
مقوله تجسم در رابطه ی مستقیم و بیواسطه ای با
مسائل اصلی آن فلسفه قرار دارد که فویرباخ با انتقاد آنتروپولوژیکی از مذهب
و فلسفه گمانورز قصد آزاد سازی انسان از این تجسم
بخشیدن به ماهیت خویش را دارد.
·
فویرباخ بر فرم ایدئالیستی مقوله تجسم که قبل از او در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان رایج بوده، غلبه می کند.
·
او تجسم «من» و یا تجسم روح را با تجسم
انسان محسوس و روحی جایگزین می سازد و هنوز نه با انسان
شیئی ـ عملی.
IV
تجسم در فلسفه مارکس
1
·
مارکس برای تدوین تئوری
ماتریالیستی ـ دیالک تیکی سوبژکت ـ ابژکت، نظریات
حاصله از نقد ماتریالیستی فلسفه هگل، بوسیله فویرباخ را
به خدمت می گیرد.
2
·
مارکس تجسم را در انتقاد
از فرماسیون اجتماعی کاپیتالیستی بمثابه فرم تاریخی شیئیت یابی انسان در روند کار مطرح می سازد:
الف
·
«تولید مبتنی بر ارزش مبادله...
اساسا عبارت است از مبادله کار شیئیت یافته ـ بمثابه
ارزش مبادله ای ـ با کار
زنده ـ بمثابه ارزش مصرفی.
ب
·
و یا به عبارت دیگر تولید مبتنی بر ارزش مبادله عبارت است از رفتار
کار نسبت به شرایط عینی خود و لذا نسبت به عینیتی که خود بمثابه
مالکیت غیر پدید آورده است:
·
تجسم کار.»
·
(مارکس، گروندریسه ص 414)
·
مراجعه کنید به بیگانگی در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر