۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

تحلیلی بر شعر سیاوش تحت عنوان «خاموشانه» (1)

پیشکش به حمید
  شین میم شین

سیاوش کسرائی
خاموشانه
من در صدف تنها
با دانه های باران
پیوسته می آمیختم پندار «مروارید بودن»  را
غافل که خاموشانه می خشکد
در پشت دیوار دلم، دریا
پایان

·        معنی تحت اللفظی:
·        من در صدفی تک افتاده و تنها پندار مرواریدیت خود را با دانه های باران مخلوط می کردم و غافل از آن بودم که در پشت دلم دریا خاموشانه در حال خشکیدن است.

1
خاموشانه

·        خاموشانه عنوان این شعر است.

·        خاموش ـ به عنوان صفت ـ به معنی بی شعله، ساکت، بی هیاهو و غیره است.
·        اسم مستعار مولوی هم خامش بوده است.

2
·        خاموشانه قید است و نحوه فعلیت یابی فعل مورد نظر را توصیف می کند.

3
 من در صدف تنها
با دانه های باران
پیوسته می آمیختم پندار «مروارید بودن»  را
غافل که خاموشانه می خشکد
در پشت دیوار دلم، دریا

·        سیاوش خود را به مثابه قطره ای، به مثابه چیز ناچیزی در صدفی تنها و تک افتاده تصور می کند که در ساحل دریا زیر بارش باران قرار دارد و پندار «مروارید وارگی» خود را با قطرات باران می آمیزد و از دریا که در پشت دلش و یا ضمیرش بی سر و صدا و بی جار و جنجال (خاموشانه)  در حال خشکیدن است، غافل می ماند.

4
·        سیاوش ولی در این شعر مختصر و موجز حرف های دیگری و بمراتب مهمتری برای ابلاغ دارد.
·        برای وقوف به این ناگفته ها باید این شعر تجزیه و بعد تحلیل شود:

5
خاموشانه

·        اولین سؤال این است که چرا سیاوش خاموشانه  را در این میان برجسته می کند و از آن برای شعر خود عنوان می سازد؟

6
·        شاید دلیل اول سیاوش این باشد که توده واقعا هم خاموشانه، یعنی بی کمترین ادعا، بی سر و صدا، بی جار و جنجال، بی خودنمائی و بی خودخشنودی عمل می کند و منظور از دریا در این شعر توده است.
·        چون توده تجسم بی ریای فروتنی است.
·        چون توده همه کاره ی هیچکاره نما ست.
·        همه چیز واره ی هیچ واره نما ست.

·        تجربه شخصی ما از توده نیز جز این نیست.

7

·        دلیل دوم ما این است که اصیل ترین توده ای ها در آئینه ضمیر سیاوش نیز با همین صفت، انعکاس می یابند.
·        یکی از اصیل ترین توده ای ها محمد زهری بوده است.

·        به انعکاس محمد زهری در آئینه ضمیر سیاوش نظری می افکنیم:

خواب شمع
در سوگ محمد زهری

·        خاموش وار آمد
·        ـ محبوب و با وقار ـ
·        همچون نسیم صبح، سبک پای و بی شتاب.

·        تابید
·        در ظلمت و سکوت به ویرانه های شب
·        مانند روشنایی معصوم ماهتاب.

·        چه مهربان به زمزمه جاری شد
·        چون چشمه ی فروتن دره
·        تا خاک تشنه را برساند کفی ز آب!

پایان

8

·        سیاوش در این شعر محمد زهری را به شمع تشبیه می کند و مرگ او را به خواب شمع.
·        چرا به شمع و نه به مشعل؟
·        چرا به شمع و نه به آتشفشان؟

9
·        درست به همان دلیل که ذکرش گذشت.
·        درست به همان دلیل که توده چنین می زید و چنین رفتار می کند:
·        شمع وارگی، شیوه زیست توده ها و توده ای های اصیل و راستین است.
·        خاموش وار زیستن و پیرامون خویشتن افروختن!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر