۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

هماندیشی با احمد الهی (8)


سرچشمه :
صفحه فیس بوک
احمد الهی  
میم حجری  
  
ملت عجیبی هستیم:
یک زمانی پادشاه ایران پرست
همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف می زد و مردم از اسلام.

·        همین حکم آغازین دوست مان هم آئینه شفاف سطح توسعه فکری روشنفکریت مدرن و به عبارت دقیقتر پسا مدرن (یعنی ماقبل قرون وسطائی)  جامعه است و هم سؤال انگیز و حیرت انگیز است:

1
ملت عجیبی هستیم:
یک زمانی پادشاه ایران پرست
همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف می زد و مردم از اسلام.

·        دوست مان که مارکسیسم را مذهبی از طراز مذاهب دیگر تصور و تصویر می کنند، خود برای ارزیابی محمد رضاشاه از معیاری بهره برمی گیرند که نه اعتبار مفهومی دارد، نه اعتبار تجربی ـ تاریخی و نه ارزش واقعی ـ عینی ـ ایدئولوژیکی.

2
·        اولا مفهوم ایران پرستی، مفهومی انتزاعی و توخالی است.
·        بر اساس کدام معیار عینی می توان ادعا کرد که کسی ایران پرست است؟
·        اگر منظور میهن پرستی (پاتریوتیسم) باشد، اعضای طبقات اجتماعی انگل (اشرافیت بنده دار و فئودال و بورژوازی)  از دیرباز فاقد چنین تمایلاتی بوده اند.

3
·        به عنوان مثال، تاریخ قرون وسطی ایران در واقع تاریخ دست به دست شدن مکرر بخش های مختلف کشور میان خوانین و سلاطین داخلی و یا خارجی بوده است.
·        در عمر 60 ساله حافظ، خطه فارس بیست بار دست به دست می شود.
·        یعنی بیست بار نیروهای مولده بی رمق این سامان تخریب می شوند، چه نیروهای مولده مادی از قبیل قنوات و باغات و مزارع و وسایل تولید و کتابخانه ها و غیره و چه نیروهای مولده انسانی از قبیل زنان و دختران و جوانان و متفکران و دانشمندان و صنعتگران و تجار و غیره.
·        این روند بی پایان تخریب مادی و فکری و فرهنگی جامعه اتفاقا بدست همین خانان و شاهان «ایران پرست» کذائی صورت می گیرد.
·        چگونه می توان این قلدران بی همه چیز را به صفت ایران پرست زینت بخشید؟

4
·        پدر محمد رضا شاه حتی تبار و شجره سلطنتی نداشته است.
·        قلدری بوده که تحت حمایت مستور و ترفند مند امپریالیسم به مقام خانی و سپس به مقام شاهی ارتقا می یابد و سرنوشتش به سرنوشت فاشیسم هیتلری (امپریالیسم آلمان)  گره می خورد و با شکست آن بسان سگی از کشور رانده می شود تا پسرش تحت حمایت امپریالیسم قدر قدرت جدید (ایالات متحده امریکا) به تخت نشیند.

5
·        وقتی جنبش انقلابی مردم اوج می گیرد و حکومت بورژوائی مصدق روی کار می آید، دوباره دست به دامن ارباب امپریالیستی می شود تا با کودتائی خشن و خونین به تاج و تخت برگردانده شود.
·        کدام شاه ایران پرستی سرداران ـ حتی به قول اعضای همان بورژوازی ـ پاک و پارسای مردم را ترور و تیرباران می کند و دهها هزار میهن پرست حقیقی وابسته به حزب توده را یا بطور کلکتیف به دریاچه نمک و غیره می ریزد و یا تحت شکنجه های مهیب به تخریب جسم و روح و روان شان می پردازد؟

6
·        این همان محمد رضا شاهی است که هم بخشی از خاک ایران را در جنوب دو دستی تقدیم امپریالیسم انگلیس می کند و هم بخش مهمی از ثروت و سرمایه ملی را برای نجات کنسرن های ورشکسته آلمانی حیف و میل می سازد.
·        کدام شاه ایران پرستی خاک و مال کشوری را با ملک و مال شخصی خود عوضی می گیرد و به این و آن می بخشد؟

7
·        محمد رضاشاه را بلحاظ شخصیت هم نمی توان فردی ایران پرست تلقی کرد.
·        محمد رضا شاه ابله خرفت خودپرست خودکامه ای بوده است با مشتی مداح بی شخصیت و خودفروخته در دور و برش که نام آریامهر به خود می نهد و از اربابان امپریالیستی می خواهد که بقیه کشورهای بسیار مهم منطقه و جهان از قبیل پاکستان و افغانستان و نپال و غیره او را به عنوان شاهنشاه برسمیت بشناسند.

8
·        کدام شاه ایران پرستی پس از سرکوب خونین جنبش دموکراتیک و ملی مردم، تاجگذاری مسخره ای با اتلاف ثروت مادی و انسانی چشمگیری سازمان می دهد تا به کوروش بدبخت بگوید که آسوده بخوابد، برای اینکه سر گروهبان بیدار است؟  

9
·        محمد رضاشاه بلحاظ تجربی هم نمی تواند ایران پرست جا زده شود.
·        کدام ایران پرستی با استعدادترین فرزندان مردم را از اوان نوجوانی به بهانه خواندن کتبی که در همه کتابفروشی ها عرضه می شوند و یا به اتهام شنیدن رادیوئی تحت شکنجه های جسمی و روحی و روانی قرار می دهد تا به قول جلادانش مادام العمر زجر کشند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر