۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۷, شنبه

تجمل


  رولف گایسلر
برگردان شین میم شین

·        تجمل به شیوه مصرفی اطلاق می شود که از حد متوسط مرسوم میان گروه انسانی و یا قشر اجتماعی معینی فراتر باشد.

1
·        تجمل ـ اغلب ـ مترادف با ثروت کلان، زندگی پر جلال و جبروت، پر زرق و برق و یا پر حیف و میل بکار می رود.

2
 ·        هر تعریف مشخص از تجمل همواره وابسته و منوط به زمان و مکان بوده است.

3
·        تجمل به سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی هر جامعه و به موضع ناظر در چارچوب جامعه وابسته است.

4
 ·        در طول تاریخ، نه تنها منظور از تجمل، بلکه علاوه بر آن، موضعگیری نسبت بدان بطرز چشمگیری عوض شده است.
 

الف
·        تا قرن هفدهم، مخالفت با تجمل رایج بود.
·        اسکولاستیک مسیحی قانونگزاری آنتیک (جهان باستان کلاسیک) را از آن خود کرده بود و اعتبار آن را در طول قرن ها حفظ نموده بود و تجمل بنا بر آن، بدلایل اخلاقی مذموم تلقی می شد.
·        تجمل به معنی افراط، صفتی ضد فضیلت تلقی می شد.
·        تجمل انسان ها را مجذوب چیزهای دنیوی می کرد، از چارچوب طبقاتی شان بالاتر می برد و تعین مذهبی آنها را و تدارک زندگی بهشتی در آن دنیا را مخدوش و یا حتی تخریب می کرد.

ب
·        گذار به ارزیابی بنیادی دیگر ـ برای اولین بار ـ در جریان توسعه کاپیتالیستی آغازین در انگلستان و فرانسه صورت گرفت، زمانی که نظرات اقتصادی در کانون نظر قرار گرفتند.

ت
 ویلیام پتی (1623 ـ 1687)
اقتصاددان، دانشمند و فیلسوف انگلیسی
پدر اقتصاد ملی انگلیس

·        چرخش فکری در درک تجمل در مثال مونتچر فرانسوی به وضوح تمام آشکار می شود.

 آنتوان مونتچر (1576 ـ 1621)
اقتصاد دان فرانسوی در دوره مرکانتیلیسم
مؤلف اولین کتب «اقتصاد سیاسی»
مؤلف درام های مختلف

·        مونتچر ـ مؤلف «اقتصاد سیاسی» (1615) ـ علیرغم مذمومیت مرسوم تجمل بدلایل اخلاقی و مخرب نظام اجتماعی دانستن آن تا آن زمان، ضمن نگرانی اخلاقی، به توصیه تولید تجمل داخلی پرداخت.
·        زیرا از دیدگاه مرکانتیلیسم (ویلیام پتی)، تجمل برای فروش کالاهای صنعتی کشور بازار فراهم می آورد و گردش پول را امکان پذیر می سازد.
·        از این رو، تجمل موتور پیشرفت اقتصادی تلقی می شد.

5
 برنارد مانده ویل (1670 ـ 1733) 
پزشک، تئوریسین اجتماعی هلندی، مقیم انگلستان
مؤلف «افسانه زنبوران عسل»
او نه فضایل اخلاقی، بلکه مفاسد اخلاقی را سرچشمه رفاه عموم می دانست، 
که به پارادوکس مانده ویل معروف شده است.

·        تأیید تجمل در سنت اپیکوریستی ـ لیبرتینیستی («افسانه زنبوران عسل» مانده ویل)، تکیه گاه فلسفی پیدا می کند.

6
·        در دهه اول قرن هجدهم، بحث بر سر تجمل ـ که با مسائل اقتصادی گره خورده بود ـ در کانون توجه قرار می گیرد و قبل از همه، اندیشه گردش سرمایه برجسته می شود.

7
·        تجمل نه تنها به معنی تصاحب ارزش های خارق العاده، بلکه همزمان، به معنی برگشت معادل آن ارزش ها به جامعه اعلام می شود.
·        تجمل به مثابه موجد اشتغال تماموقت و در نتیجه، رفاه برای همه قلمداد می شود.

7
·        میلون و ویلاتهاعلام می کنند که تجمل علاوه بر فواید اقتصادی، فواید اجتماعی نیز دارد.

8
 ولتر (1694 ـ 1778)
از متنفذترین مؤلفین روشنگری فرانسه
در فرانسه، قرن هجدهم را «قرن ولتر» می نامند.
از منتقدین سرسخت استبداد، حاکمیت فئودالی و انحصار جهان بینانه کلیسای کاتولیک.
از تدارک بینندگان معنوی برجسته انقلاب فرانسه
حربه او در دفاع از اندیشه های خویش عبارت بود از
استیل بیان عامه فهم، طنز و طعنه و ریشخند

·        نمایندگان اصلی روشنگری آغازین (ولتر، مونتسکیو و غیره)  نیز به جرگه طرفداران این نظر می پیوندند.

9
·        تا اینکه در اواسط قرن هجدهم، تجمل ستیزی سرسختانه ای آغاز می شود.

10
 اتین گابریل موره لی (1717 ـ 1778)
فیلسوف روشنگری
سوسیالیست اوتوپیکی
آثار:
سوسیالیست های بزرگ
کد طبیعت

·        نمایندگان گرایشات دموکراتیک و برابری طلب (ژان ژاک روسو، مورلی، مابلی) نابرابری در دارائی و دارائی بطور کلی را ریشه همه مفاسد اجتماعی قلمداد می کنند.
·        ایدئال آنها عبارت است از شیوه زیست طبیعی و فقیرانه.

11
·        آنها هر نوع تجملی را ضد اخلاقی اعلام می کنند و مردود می شمارند.

12
 فرانسوا کوسنی (1694 ـ 1774)   
پزشک، اقتصاد دان و مؤسس مکتب فیزیوکراسی

·        طولی نمی کشد که فیزیوکرات ها (کوسنی، باودو) نیز با استدلال اقتصادی به تجمل ستیزی می پردازند.
      
·        مراجعه کنید به فیزیوکراسی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

13
·        فیزیوکرات ها اقتصاد کشاورزی را تنها رشته مولد می دانند و لذا با هر خرجی به نفع رشته های نامولد (تجارت، کار دستی و صنعت) به مخالفت برمی خیزند.

14
·        در تئوری اقتصادی فیزیوکراسی جائی برای صنعت تجمل و واردات تجمل وجود ندارد.
·        اما تجملی که بر مصرف فراورده های کشاورزی مبتنی باشد، مثلا غذای مقوی و خوب، اسب سواری و امثالهم مجاز شمرده می شود.

15
·        در جریان توسعه کاپیتالیستی بعدی، اما منافع صنعت اراده خود را به کرسی می نشاند و دلایل اقتصادی مطروحه بر ضد تجمل سلب اعتبار می شوند.
·        آنچه می ماند، امتناع اخلاقی ناشی از تضادهای اجتماعی فاحش در جامعه کاپیتالیستی است که به آسانی جا خالی نمی کنند.

16
·        بی اعتنا بدان، تولید و واردات کالاهای تجملی بنا بر تقاضا تنظیم می شود و هیچ محدودیت قانونی شامل حالش نمی شود.
·        این مسئله ـ عمدتا ـ بنا بر نیاز طبقه حاکمه برای خودنمائی تعیین می گردد.

17
·        با تأسیس نظام اجتماعی سوسیالیستی این انگیزه برای تجمل از بین می رود.
·        تولید بطور برنامه ریزی شده برای تهیه هر چه بهتر مایحتاج تمامی جمعیت کشور و برای بهبود و تسهیل زندگی آنان آماجگذاری می شود.
·        بدین طریق تجمل به عنوان نشانه ظاهری (و برای خودنمائی. مترجم)  قشر ممتاز از جامعه رخت برمی بندد و جای خود را به مصرف تمایزمند رشد یابنده مبتنی بر کار اعضای جامعه می دهد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر