۱۳۹۳ خرداد ۶, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (38)


امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
 تحلیل واره ای از
شین میم شین

هنوز سوسیالیستم
ابتهاج:
« هرگز توده ‌ای نبودم، هنوز سوسیالیستم»
  امیر هوشنگ ابتهاج (هـ. الف. سایه) ـ شاعر و ادیب مشهور ایرانی ـ می‌گوید:
«من هرگز عضو حزب توده نبودم
اما معنای این حرف این نبود که سوسیالیسم را قبول ندارم
و حتی دوستانم در آن حزب را قبول ندارم.
من هنوز به سوسیالیسم باور دارم...»
ابتهاج این را در گفت‌ و گو با ماهنامۀ «مهرنامه» بیان کرده است.
 گفت ‌و گویی که به نوشتۀ محمد قوچانی ـ سردبیر «مهرنامه» ـ
نخستین مصاحبۀ «سایه» با نشریه‌ ای مکتوب است.

·        عنوان این مصاحبه را مؤلف، «هنوز سوسیالیستم» نام نهاده است. 
·        این عنوان مصاحبه اما به چه معنی است؟

1
 هنوز سوسیالیستم

·        آنچه در جمله ای در نگاه سرسری، امری ساده، عادی و پیش پا افتاده جلوه می کند، چه بسا حاوی و حامل و ناقل حقایق امور متفاوتی است.


·        در انجیل آمده است:

نخست کلمه بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود.

·        احمد شاملو هم آن را مو به مو به نام خود و به حساب خود منتشر کرده است.

·        این جملات ساده اما به چه معنی اند؟

2
نخست کلمه بود  

·        کلمه چگونه می تواند اولین باشد؟
·        کلمه سازنده دارد.
·        کلمه سازنده ای به نام انسان دارد.
·        بنابرین، کلمه معلول علتی به نام انسان است و معلول نمی تواند قبل از علت وجود داشته باشد.

3
نخست کلمه بود

·        مسئله واقعا هم از این قرار است.
·        مترجم انجیل مطلب را درست ترجمه نکرده است.
·        او واژه «لوگوس» را به کلمه، ترجمه کرده است.
·        لوگوس به معنی روح است و نه به معنی کلمه.
·        این جمله انجیل نیز به معنی تقدم روح بر ماده است.
·        به معنی تقدم وجود خدا بر جهان و مافیها ست.
·        این پاسخ صریح انجیل به مسئله اساسی فلسفه است.
·        این به معنی نمایندگی جهان بینی ایدئالیستی است.

·        اگر جملات بعدی را مورد تأمل قرار دهیم، این حقیقت امر آشکار می گردد:


4
نخست کلمه بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود.

·        لوگوس و یا روح است که خدا بوده و خدا ست که روح محض و مطلق بوده است.
·        اما چرا مترجمین انجیل به جای روح از کلمه استفاده کرده اند؟

5
نخست کلمه بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود.

·        دلیلش این است که کلمه و یا واژه زره مادی مفهوم و یا روح است.
·        ما همیشه با دیالک تیک مفهوم و واژه سر و کار داریم.
·        مفهوم همیشه فقط در فرم واژه تشکیل می شود.
·        مفهومی وجود ندارد که جامه واژه نپوشیده باشد.

·        دیالک تیک واژه و مفهوم بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·        مفهوم (روح) محتوائی است که واژه را به مثابه فرم پر می کند.
·        به عبارت دیگر، هر واژه ای حاوی مفهومی است.
·        به همان سان که هر فرم و ظرفی حاوی محتوا و مظروفی است.

6
نخست کلمه بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود.

·        بدون زره مادی کلمه و یا واژه، مفهوم و یا روح نمی توانست وجود داشته باشد و مرئی و محسوس و  ملموس گردد.
·        دیالک تیک فرم و محتوا در تئولوژی مسیحی به شکل دیالک تیک عیسی و مسیح بسط و تعمیم می یابد.
·        مسیح (خدا) به مثابه روح محض و مطلق قابل رؤیت نیست.
·        به همین دلیل در جسم و هیئت عیسی برای خود فرم و قالبی می یابد و با دخول در آن، مرئی و ملموس و محسوس می شود.
·        مادیت یابی روح مطلق همین است.
·        تجسم ایده مطلق همین است.
·        برونی شدن روح و خدا همین است.
7
هنوز سوسیالیستم

·        هنوز سوسیالیستم اما نه کلمه، بلکه جمله است.
·        نه مفهوم بلکه حکم است.
·        حکم از ترکیب مفاهیم تشکیل می شود.
·        به همان سان که جمله از ترکیب کلمات تشکیل می شود.

·        میان جمله و حکم همان رابطه دیالک تیکی برقرار است که میان کلمه و مفهوم.
·        دیالک تیک جمله و حکم هم بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·        حکم فقط از طریق یافتن فرمی برای خود مادی می شود، به همان سان که مفهوم از طریق یافتن فرمی.

8
·        مفهوم «درخت» چیزی انتزاعی است.
·        وقتی مفهوم انتزاعی درخت فرم درخور خود را می یابد، وقتی مفهوم درخت لباس واژه در بر می کند، مثلا لباس شجر، درخت، آغاج، تری و یا باوم می پوشد، مادیت می یابد،   مرئی و ملموس می شود.
·        روی کاغذ می نشیند، خوانده می شود، نوشته می شود و منتقل می شود.
·        حکم هم روح است که فرم جمله به خود می گیرد و مادیت می یابد.
·        به همین دلیل هر جمله ای حامل روح است.
·        هر جمله ای حاوی و حامل و ناقل اندیشه ای است.

9
هنوز سوسیالیستم

·        روح این جمله اما از چه قرار است؟

·        چرا این جمله سرتیتر مصاحبه می شود و نه جمله ای دیگر؟
·        چرا هنوز به این جمله اضافه می شود؟

·        مؤلف و یا سایه می توانست بنویسد:
·        من سوسیالیستم.
·        یا بمراتب دقیقتر، من کمونیستم.

10
هنوز سوسیالیستم

·        وقتی گفته می شود که هر جمله هر کسی آئینه جهان بینی او ست، به همین دلیل است.
·        در همین جمله حقایق اموری عربده می کشند که لرزه بر تار و پود روان آدمی می اندازند.

·        این حقایق امور اما از چه قرار اند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر