پدیده
و تضادهای آن
بهروز
فرهیخته
سرچشمه:
مجله هفته
مسعود بهبودی
«من
به مجموعه ای از تضادها که در رابطه با هم یک کل واحد تشکیل می دهند پدیده می گویم.»
(بهروز
فرهیخته)
·
ما همین حکم (جمله) بهروز فرهیخته را مورد تأمل و تحلیل
قرار می دهم تا ببینیم چه حاصل می آید:
1
«من
به مجموعه ای از تضادها که در رابطه با هم یک کل واحد تشکیل می دهند پدیده می گویم.»
(بهروز فرهیخته)
·
اولا از بهروز فرهیخته چه پنهان که «هیچ کلی از مجموعه
تضادها» تشکیل نمی یابد و نمی تواند هم تشکیل یابد.
1
·
برای اینکه هر کل از ذره تا کهکشان، همیشه طبیعت و یا
خصلت دیالک تیکی دارد.
2
·
مثلا هر اتم به مثابه کل، جولانگاه دیالک تیک پروتون و
الکترون (دو ضد مثبت و منفی) در هسته و پوسته هر اتم است.
3
·
اقطاب هر چیزی هرگز فقط در تضاد با هم قرار ندارند.
·
بلکه همزمان در وحدت با هم قرار دارند.
4
·
مثلا پرولتاریا با بورژوازی در وحدت و تضاد همزمان قرار
دارد، یعنی در همبائی و ستیز همزمان قرار دارد.
·
به همین دلیل از دیالک تیک کار و سرمایه (پرولتاریا و
بورژوازی) سخن می رود:
·
یعنی از وحدت و تضاد کار و سرمایه سخن می رود و نه فقط
از وحدت و یا از تضاد آندو.
5
·
مرزبندی مارکسیسم ـ لنینیسم با عرفان و آوانتوریسم و
امثالهم همینجا ست:
الف
·
عرفان وحدت اقطاب دیالک تیکی را مطلق می کند.
ب
·
آوانتوریسم و امثالهم تضاد آندو را.
6
·
معنی دیالک تیک هم همین وحدت اضداد است، تضاد و پیوند
همزمان است.
7
·
اگر هم تضاد روزی اوج گیرد و برونی شود و کل مورد نظر را
منفجر سازد، بلافاصله کل دیالک تیکی جدیدی پدید می آید که به نوبه خود میدان وحدت
اضداد است.
·
میدان پیوند و تضاد اقطاب متشکله است.
2
«من
به مجموعه ای از تضادها که در رابطه با هم یک کل واحد تشکیل می دهند پدیده می گویم.»
(بهروز
فرهیخته)
·
کل واحدی که می تواند وجود داشته باشد، اگر کسی قصد تبیین
علمی و دقیق آن را داشته باشد، سیستم نامیده می شود و نه پدیده.
1
·
سیستم خود، در دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم وجود
دارد.
2
·
این نه تضادها، بلکه عناصر مربوطه اند که در داربست
معینی، سیستمی را تشکیل می دهند، سیستمی که عرصه پیوند و تضاد عناصر متشکله خویش
است.
3
·
ساختار به معنی نحوه و نوع پیوند عناصر مربوطه است:
مثال
·
داس و چکش و تبر و تیر و شمشیر از مجموعه عناصر واحدی
تشکیل می یابند:
·
همه از اتم های آهن تشکیل می یابند.
الف
·
آنچه که آنها را به داس و چکش و غیره تبدیل می کند، ساختار متفاوت آنها ست.
·
یعنی نحوه و نوع متفاوت پیوند اتم های آهن با یکدیگر
است.
ب
·
اگر داس و چکش و غیره را ذوب کنیم دوباره به چیز واحد
آغازین (آهن) بدل می شوند.
4
·
درست به دلیل همین تفاوت ساختاری است که سیستم ها،
فونکسیون های متفاوت کسب می کنند:
·
یکی داس می شود و به درد درو می خورد.
·
دیگری چرخ خیاطی می شود و به درد دوخت و دوز می خورد.
5
·
به همین دلیل دیالک تیک دیگری قوام می یابد:
·
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
6
·
این دیالک تیک ها ولی همه از دم عینی اند و نه دلبخواهی
تا حریفی بگوید:
·
من اراده کردم که این چیز را چنان بنامم و یا چنین.
7
·
به همین دلیل، حریفی به نام انگلس اثری به نام «دیالک
تیک طبیعت» به میراث نهاده و در آن در تک تک عرصه های هستی، دیالک تیک عینی را
نشان داده است.
3
«من
به مجموعه ای از تضادها که در رابطه با هم یک کل واحد تشکیل می دهند پدیده می گویم.»
(بهروز
فرهیخته)
·
پدیده اما به چیز بکلی دیگری می گویند:
1
·
پدیده یک مقوله مهم فلسفی است.
·
در مقوله فلسفی پدیده، مجموعه خواص خارجی چیزها، روندها و غیره تجرید
می یابند، خواصی که بکمک حواس، مشاهده و تجربه بیواسطه برای ما قابل دسترسی اند.
2
·
مفهوم پدیده ضد دیالک
تیکی مفهوم ماهیت را تشکیل می دهد.
3
·
پدیده اما برخلاف ماهیت حاوی خصلت
منفرد، تصادفی و متغیر
است.
4
·
پدیده، ضمنا هم بیانگر خواص اصلی و ماهوی است و هم بیانگر خواص
فرعی و غیرماهوی.
·
مراجعه کنید به
دیالک تیک پدیده و ماهیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.
4
«من
به مجموعه ای از تضادها که در رابطه با هم یک کل واحد تشکیل می دهند پدیده می گویم.»
(بهروز
فرهیخته)
·
مفهوم «پدیده» بمعانی
دیگری نیز در رابطه با مجموعه معینی از ابژکت ها،
روندها و غیره مادی و معنوی بکار می رود:
به عنوان
مثال
·
پدیده های طبیعی
·
پدیده های اجتماعی
·
پدیده های روانی
·
و غیره.
·
در این گونه موارد مفهوم « پدیده» با مفاهیم «شیئ»، «چیز»، «روند» و امثالهم خویشاوند
است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر