۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

سیری در حماسه داد (90)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین
فصل هفتم
مفهوم «نژاد» در شاهنامه

1
نژاد در نظام دودمانی
ادامه

1
 فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

·        به قول انگلس، «در دوره نظام دودمانی هنوز هیچ گونه تفاوتی میان حقوق و تکالیف موجود نیست.

2
·        برای سرخ پوست امریکائی این پرسش مطرح نیست که شرکت او در امور اجتماعی، خونخواهی و یا پرداخت تاوان حق او ست و یا تکلیف او.

3
·        چنین پرسشی در نظر او همانقدر پوچ می نماید که بپرسند خوردن، خوابیدن و شکار حق او یا تکلیف او ست.»

4
·        انگلس به تاریخ نویسان شووینیست آلمانی که ماهیت نظام دودمانی را درک نکرده و در پیروزی ژرمن ها بر روم از ویژگی های ملی قوم ژرمن و سجایای خود ویژه ی نژاد ژرمن دم می زنند، هشدار می دهد تا تصورات ارتجاعی کنونی خود را به گذشته دور - که بیگانه با اینگونه تصورات بوده است - منتقل نکنند.

5
·        در کشور ما نیز نظام دودمانی (نظام ویس) وجود داشته و پس از پیدایش و گسترش دولت نیز بسیاری از بقایای آن باقی مانده و قرن ها و قرن ها از عناصر مهم تشکل و سازمان یابی اقوام ایرانی بوده، تا جائی که آثار آن هنوز در میان عشایر ایران باقی است.

6
·        عهد پهلوانی شاهنامه بیش از همه از خصوصیات نظام دودمانی جامعه ایرانی تأثیر پذیرفته و ویژگی های آن را از نظر طرز کشورداری، موضوع جنگ ها، مناسبات دودمان ها در خود منعکس کرده است.

7
·        در این عهد، نژاد معنای خانواده و دودمان را می دهد و نه معنای نژاد مثلا ایرانی، تورانی و غیره را.

8
 افراسیاب

·        لشکری که کیخسرو برای مقابله با افراسیاب می فرستد، حاوی خواص نظام دودمانی است:

بفـــرمود مـوبـد به روزی دهــان
که گــوینــد نــام کهـــان و مـهــــان

نخــستیـــن ز خویشـــان کـاوس کی
صــد و ده ســـپهـبــد فکنــــدند پی

...

فــریبــرز کاوس شــان پیــــش رو
کجــا بـود پیــوســـتـه شــــــاه نـــو

گــزین کرد هشــتـاد تـن نــــوذری
همه گـــرز دار و همـــه لشــــکری
زرسـپ ســپهــبـد نگهـدار شـــــــان
که بــردی به هــر کار تیــمـارشــــان

که تاج کیــان بود و فـرزند طــوس
خداوند شمشیــر و کـوپال و کــوس

ســه دیگر چو گــودرز کشواد بــود
که لشـــکر بــرای وی آبـــاد بـــود

کشواد زرین کلاه  
 پسر بشخره از نسل کاوه.
وی بنیانگذار سلسله گودرزیان و از پهلوانان عهد فریدون و جانشینان او بود.
پسر او گودرز پهلوان بزرگ و با تدبیر عهد کاوس و کیخسرو بوده است .
فرهنگ واژگان فارسی

نبیــره بسر داشـــت هفتاد و هشت
دلـیـــران کــوه و ســــــواران دشت

فــــروزنـده ی تـاج و تـخــت کیـــــان
فـــــرازنـده ی اخـتــــــر کـاویــــــــان

چو شصت و سـه از تخمه گــژدهم
بزرگان و ســالارشـــــان گسسـتهم

ز خویشـان میــلاد بد، صد ســــــوار
چو گـرگـیــن پیـــروزگر، مــایه دار

ز تخـم لــواده چـو هشـــتاد و پنـــج
ســواران رزم و نگهبــــان گنــــج

کجـا بـرته بــودی نگهــدارشـــــان
به رزم اندرون دســت بردارشــــان

برته 
نام پهلوانی ایرانی در روایات داستانی از نژاد و فرزندان توابه.
وی در جنگ دوازده رخ مبارز و هماورد کهرم بود و او را در میدان نبرد کشت.
فرهنگ واژگان فارسی

چو سی و سه مهـتر ز تخم پشــنگ
که رویین بدی، شاه شان روز جنگ

به گـاه نبرد، او بدی پـیـش کــوس
نگهـبــان گـــردان و دامـاد طــوس

ز خویشــان شــیـروی هفتـــاد مـرد
که بودنـــد گـــــردان روز نبرد

گـــزین گــوان (پهلوانان)، شـــهره فرهــاد بود
گــه رزم ســـــنـدان پـــولاد بــــود

ز تخـــم گـــرازه صـد و پنج گـــرد
نگهـبـان ایشـــان هم او را ســـپرد

9
·        در اینجا کلمه نژاد به کار نرفته و از خویش و تخم و تخمه یاد شده است.
·        اما تقسیم بندی لشکر بر تیره و دودمان استوار است.

10
·        فردوسی همین تقسیم بندی را در جای دیگر، تقسیم نژاد می داند و نژاد را به جای تخم و تخمه و خویش و به عبارت دقیق تر، به معنای دودمان به کار می برد.

11
·        گودرز و طوس باهم روبرو می شوند.
·        گودرز به طوس می گوید من تو را می شناسم:

تو نوذر نژادی، نه بیگانه ای
پدر تیز بود و تو دیـوانه ای

12
·        طوس پاسخ می دهد:

و گر تو ز کشـــواد داری نژاد
منم طوس نوذر مه و شاهزاد

13
·        همان لشکری که بر پایه دودمانی استوار بود، زیر فرماندهی طوس به جنگ می رود، به دام می افتد، بسیاری از سپاهیان، دلیران و گردان آن کشته می شوند.
·        فردوسی از نژاد آنها- به معنای دوده و دودمان آنها- نام می برد.

14
·        وقتی زرسپ ـ فرمانده نوذریان ـ کشته می شود، فردوسی می گوید:

زرسـپ گرانمایه زو شد به باد
ســواری سرافراز، نوذر نژاد

15
·        در این جنگ، بویژه گودرزیان بسیار کشته می دهند:

زگودرزیان هشـت تن زنده بود
بر آن رزمگه دیگر افکنـده بود

·        بهرام ـ پسر گودرز ـ از همین نژاد است.
·        او می خواهد به میدان جنگ باز گردد و تازیانه ای را که نامش بر آن نوشته باز آورد تا به دست دشمن نیفتد.
·        او را از این کار منع می کنند.
·        ولی بهرام مرگ را بر ننگین کردن نام خویش و دودمان خویش ترجیح می دهد:
         
 چنین گفت بهرام جنگی که من
 نی ام بهــتر از دوده و انجـــمن

·        آن همه از دوده ما کشته شده، من هم یکی.

16
·        بهرام با پیران روبرو می شود.
·        پیران نمی خواهد بهرام را بکشد.
·        پیشنهاد آشتی می دهد:

نبـاید که با این نژاد و گــهر
بدین شـیرمردی و چندین هنر

ز بالا به خاک انـدر آید سـرت
بســــوزد دل مهربان مــادرت

17
·        رهام ـ یکی از پهلوانان ایران ـ وقتی به میدان جنگ می رود،
·        می گوید:

اگـر پای بر خــاک باید نهـاد
من از تخم کشــواد دارم نژاد

·        فردوسی بدین طریق، رابطه تخم، تخمه، نژاد و دوده را در ادبیات پراکنده بیان می کند.

18
·        لشکر افراسیاب هم که در برابر لشکر کیخسرو صف کشیده، نظام دودمانی دارد.

وز آنجا بیامد به لشکر چو باد
کسی را که بودند ویســـه نژاد

19
·        و آنگاه که لهاک و فرشید ورد- دو تن از پهلوانان تورانی از دودمان پیران ویسه ـ با گستهم روبرو می شوند، فردوسی می گوید:

یکی تیــر زد بر ســـرش گســتهــم
که با خـون برآمیخــت مغــزش بهـم

نگون گشت و هم در زمان جان بداد
شــد آن نـامــور گــرد ویســه نـــژاد

20
·        فردوسی در سراسر این بخش از شاهنامه، نژاد و تخمه را به معنای دودمانی بکرات می آورد.

21
·        سهراب از مادر، نام پدر خود را می پرسد:

ز تخــم کی ام وز کــدامیـن گهــر
چه گویم، چو پرسد کسی از پدر؟

22
·        مادر پاسخ می دهد:

تـو پــور گـو (پهلوان)  پـیــلتـن رستـــمی
ز دســتان ســـامی و از نیـــرمی

از ایرا سرت ز آسـمان برتر است
که تخم تو ز آن نامـور گوهر است

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر