۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

درنگی در شعری از سعید سلطانپور (۱۲)

 

میم حجری

 «صدای میرا»
( ۱۳۴۰ - ۱۳۴۷)
  سعید سلطانپور
 دشت بی آتش

برخیز
تا بریزد کاخ کهنه‌ی رسوایی‌ها

گل‌ها را بر دیوار قفس پرپر کن
پشت دیوار قفس
وسعت فردا را باور کن
و به شیرازه‌ی شب
ترس را خنجر کن

که هراس آغاز عادت بر پستی‌ها ست.
 
معنی تحت اللفظی:
 
برخیز 
تا قصر فرتوت رسوایی ها فروپاشد.
گل های قلابی برای تزیین جامعه را پرپر کن.
تا ببینی که در خارج از کشور آینده فراخی نمودار است
و
از ترس، خنجری تعبیه کن و بر شیرازه ارتجاع فرو کن.
برای اینکه ترس، آغاز عادت بر فروماگی ها ست.
 
Ist möglicherweise ein Schwarz-Weiß-Bild von 3 Personen und Personen, die lächeln
 
این شعر سعید سلطانپور 
به احتمال قوی
خطاب به سیاوش کسرایی است 
که 
با جوانان عاصی فدایی فئودالی رابطه داشته است.


سعید سلطانپور 
آنچه را که قادر به اظهار رو در رو نبوده، به صورت شعر تبیین داشته است.
 
البته
حزب توده
و
نتیجتا
سیاوش کسرایی
قادر به تحلیل مارکسیستی جزیانات فدایی فئودالی نبوده است.
ایراد اصلی حزب توده به زباله های فدایی و مجاهد
به
شیوه مبارزاتی آنها
مربوط بوده است
و
نه
به 
ماهیت طبقاتی و سمتگیری سیاسی ارتجاعی شان.

آثار حزب توده در این زمینه باید تحلیل مارکسیستی شوند.

۱
برخیز
تا بریزد کاخ کهنه‌ی رسوایی‌ها

 
سعید سلطانپور 
به تبعیت از اشراف فئودال و دربار
حزب توده را حزبی رسوا می داند.
 
تحقیر حزب توده
پس از کودتای ۲۸ مرداد
یکی از مدهای مد روز مدرن شده بود.
 
این تحقیر طبقاتی ـ ارتجاعی باید مورد تحلیل همه جانبه قرار گیرد.
 
هر مرتجعی برای تحقیر توده و حزب توده،
بهانه و «دلایل» بند تنبانی خاص خود را داشته و دارد:
 
یکی برای تحقیر حزب توده 
آن را نوکر اتحاد شوروی جا می زند.
یعنی
از
سویی
 دیالک تیک ارباب و نوکر
 را 
 به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه و توده بسط می دهد
و
از
سوی دیگر
به شکل دیالک تیک اتحاد شوروی و احزاب کمونیست.
 
باندهای تروریستی فدایی و مجاهد و دیمدام و لیملام
شکست گروهی از سران حزب توده تحت شکنجه های مهیب و توبه و پشیمانی آنان
را
بهانه ای برای تحقیر حزب توده قرار می دهند.
 
تحقیر حزب توده
در
حقیقت
و
در
تحلیل نهایی
چیزی جز تحقیر توده نیست.
 
زباله های فئودالی، فاشیستی، نیهلیستی، فدایی و فوندامنتالیستی 
نفرت از توده را با شیر مادر اندر می کنند و با کفن و دفن به در.

نفرت این زباله ها از توده
نفرتی سرشته به هراس است
و
به
نفرت کوتوله ای از غول قدر قدرتی شباهت دارد.
 
هراس حقیقی اینها از آن است که توده تحت تأثیر روشنگری حزب توده
به خودشناسی (توده شناسی) برسد و بساط طبقات حاکمه را برای همیشه برچیند.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر