میم حجری
مکاتب ادبی
علی دهقانی
با
آن که در برخی از آثار فرمالیستی معاصر بورژوایی
پرخاش نسبت به زشتیهای این نظام دیده میشود،
با این حال ارتباط عمده ی این اسلوب هنری با بینش اجتماعی بورژوایی و خردهبورژوایی یعنی فردگرایی (اندیویده آلیسم) و انکار تعهد اجتماعی است.
جدا ساختن فرم از مضمون، و هنر از تعهد اجتماعی
که مسلما از جلوههای بحران نظام سرمایهداری در گستره ی هنر است،
نمیتواند موجب انحطاط هنری نشود.
این کار در گذشته نیز، به ویژه در عرصه ی ادبیات بدیع، سابقه داشته است،
یعنی آن هنگام که نویسنده به جای اصالت بخشیدن به موضوع،
در صنایع لفظی و معنوی نثر مصنوع و مترسلانه ای غوطه میخورده است
و
مثلا شیوه ی تاریخ وصاف جای شیوه ی تاریخ بیهقی را میگرفته
است.
با این حال مکتب های مدرنیستی هم اکنون جایی در تاریخ هنر گشوده و
خواسته یا ناخواسته منشا خدماتی به هنر و جامعه هستند،
از این رو کسی بر آن نیست که “تکفیری” علیه آن ها صادر کند.
یا آن ها را “قدغن” نماید.
“امر هنری” به هموار سازی مکانیکی شیوهها و سلیقهها تن در نمیدهد
و
در این گستره نمیتوان مسایل را طبق “رای اکثریت” حل کرد
و
ناچار باید میدان وسیعتری به استعدادها و برخوردهای فردی داد.
باید گذاشت دعاوی مکتب های مدرنیستی فرمالیستی
بیش از پیش در دادگاه تاریخ عیارسنجی شود.
فرمالیسم
در تقابل با سوبژکتیویسم شاعرانه توسط هنرمندانی مطرح گردیده است
( هنرمندان هنرناب)
که بر جلوه ی ظاهری و ساختار هندسی پدیده ها تاکید داشتند.
از آن جمله اند رونالد بلادن و دیوید اسمیت.
فرمالیسم بیش تر به فرم و شکل بیرونی هر چیز علاقمند است
تا واقعیت آن ها.
فرمالیسم
روشی تربیتی نیز است که در آن به قراردادهای اجتماعی احترام گذاشته می شود بدون آن که واقعا دغدغه ای برای دیگران وجود داشته باشد.
فرمالیسم قضایی نیز شیوه ای است که تنها به اجرای قوانین خشک علاقمند است تا به یک امتحان وبررسی دقیق از مسایل مورد داوری.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر