تحلیلی
از
۴
در چنگ می فشارد بازوبند
فشردن بازوبند در چنگ از سوی سهراب
تأییدی بر صحت حدس و گمان ما ست:
به زبان شکسپیر،
روح سهراب پس از شنیدن تئوری حکیم طوس از قفس تن به در می زند
و
در کالبد سوبژکت انقلابی فردا حلول می کند،
با درس های گرانبهائی در حافظه از کرد و کار دیروز خویش.
۵
آرام می نشیند، می لغزد، می خسبد
بر پهنه کتاب
چون سایه ای سبک
قویی به روی آب
نشست آرام، لغزش و خفت سهراب
بر آرامش روحی و روانی او دلالت دارد:
او در تمامت طول گفتگو با حکیم طوس در صفحات شاهنامه ی گشوده ایستاده بود.
از خشم می خروشید، کف بر لب پرخاش می کرد و دلیلی بر خطای مرگبار خود می جست.
سهراب پس از جذب و هضم تئوری حکیم طوس،
پس از نفوذ تئوری در روحش،
آرامش روحی و روانی کسب می کند و بسان کودکی لبریز از شادی، بر گهواره شهنامه می نشیند، می غلتد و می خسبد.
تصور و تصویر سیاوش از این حالت
فوق العاده زیبا و پرمعنا ست:
الف
بسان سایه ای سبک که تجسم تخلیه پرخاش و خشم و رهائی از سنگینی سرگیجه و سردرگمی است!
ب
بسان قوئی بر روی آب که تجسم آرامش ایدئال است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر