۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

درنگی در غزلی از خواجه شیراز (۳)

 

 میم حجری

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟

 
هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست

 معنی تحت اللفظی:

 هر لحظه خوش را غنیمت بدان.

چون کسی نمی داند که عاقبت کار چه خواهد بود.

 

در این بیت غزل خواجه

هم 

تئوری غنیمتدانی دم خیام 

تبلیغ و توصیه می شود

و

هم

تئوری شناخت خواجه

معرفی و تبلیغ و تحمیل می شود.

 

تئوری غنیمتدانی دم

مبتنی بر تخریب دیالک تیک کل و جزء (عمر و دم، روند و لحظه) است.

خیام

نخست

دیالک تیک عمر و دم را وارونه می سازد.

یعنی

 نقش تعیین کننده را از آن دم قلمداد می کند.

یعنی

نقش تعیین کننده را از آن جزء جا می زند.

بعد

در نهایت بی شعوری و بی شرمی

عمر (کل)

را

دور می اندازد

و

دم (جزء)

را

به عرش اعلی می برد.

در حالیکه بدون کل، جزئی، بدون عمر، دمی، بدون روند، لحظه ای وجود ندارد. 

تار و پود فلسفه حیات خیام و حافظ 

را

 خوشگذرانی و عیاشی و علافی و میخواری تشکیل می دهند.

 ۲

 کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست

 تئوری شناخت خواجه

مبتنی بر ندانمگرایی (اگنوستیسیسم) است.

در تئوری شناخت خواجه

فرقی بین خر و بشر وجود ندارد.

تنها اوتوریته و مرجعی که قادر به شناخت چیزها ست،

خود خدا ست.

شناخت چیزی برای بشر

محال است.

پیش شرط شناخت چیزی، محرم اسرار خدا بودن فرد است و بس.

درست به همین دلیل،

اسرار

جزو مفاهیم مرکزی مهم در دیوان خواجه است.

ما اسرار را در کل دیوان خواجه مورد تجزیه و تحلیل قرار داده ایم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر