تحلیلی
از
سهراب
در چشم و لب تراوش شادی
در چنگ می فشارد بازوبند
آرام می نشیند، می لغزد، می خسبد
بر پهنه کتاب
چون سایه ای سبک
قویی به روی آب
اما حکیم
اشک نگین کرده در نگاه
آهسته
آنچنان که یکی طفل خفته را
بردارد از زمین و در آغوش بفشرد،
بندد دو بال دفتر از هم گشوده را
ـ افشان ز چشم، شبنم سرخی به برگ ها ـ
در چشم نیمروز
بر دشت می رود
اسبی خمیده گردن
لخت، بی لگام
چون مهره ای نشسته به بازوی آسمان
خورشید سرخ فام
پایان
معنی تحت اللفظی:
سهراب
ـ با اشک شادی در چشم و با لبخند شادی بر لب ـ
در حالیکه بازوبند را در چنگ می فشارد،
بسان سایه ای سبک، به آرامی در سفینه شاهنامه گشوده می نشیند و آدمی را به یاد قوئی نشسته بر روی آب می اندازد.
حکیم
اما
ـ اشک در چشم ـ
دو بال گشوده شاهنامه
را
در حالیکه اشک خون آلود بر اوراق آن می ریزد،
می بندد،
به همان سان که مادر و یا پدری طفل خفته در تشکی را بر می دارد و در آغوش می فشارد.
در پهنه چشم سیستان،
اسبی بی زین و بی برگ و بی لگام
با گردنی خمیده ـ سرافکنده ـ می رود.
خورشید بسان مهره سرخی بر بازوی آسمان نشسته است.
این بند پایانی تراژدی مهره سرخ
ـ یادگار حکیم سرخ پرولتاریا ـ
است.
۱
سهراب
در چشم و لب تراوش شادی
در چنگ می فشارد بازوبند
آرام می نشیند، می لغزد، می خسبد
بر پهنه کتاب
چون سایه ای سبک
قویی به روی آب
سیاوش
در این بند شعر،
سهراب را و وضع روحی و روانی او را در نهایت ایجاز تشریح می کند:
سهراب به شدت تحت تأثیر نظرات حکیم طوس قرار گرفته است.
اشک شادی در چشم او و لبخند رضایت بر لبانش حاکی از همین تأثیر است.
اما چرا و به چه دلیل؟
۲
سیاوش در این نکته به احتمال قوی پسیکولوژی بشری را به تشریح می نشیند:
اشتباه کردن
یک طرف قضیه است
و
وقوف به علل اشتباه و جمعبندی فلسفی و نتیجه گیری از آن،
طرف دیگر قضیه است.
تنها در این صورت است که بنی بشر به چندین جراحت روانی آزارنده مرهم می نهد:
الف
اولا با خاطری آرام می میرد.
وقوف به علل اشتباه خود به سوبژکت مربوطه (سهراب) آرامش روانی می بخشد.
ب
ثانیا کشف علل اشتباهات و درس گیری از آن و ثبت درس یاد شده در حافظه تاریخ
به زندگی سوبژکت معنی می بخشد:
چون او در این صورت دیگر فکر نمی کند که زندگی و کار و پیکار دشوارش بیهوده بوده است.
خود این مسئله یکی از دلایل اصلی شادی و رضایت خاطر سهراب می تواند باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر