برگردان
۱
· نقشه ای که برای نیل به آماج های استراتژیکی طرح می شود، استراتژی نامیده می شود.
۲
· مفهوم «استراتژی» منشاء خود را مدیون تضادهای نظامی میان انسان ها ست.
۳
· سیبرنتیک اما این مفهوم را به همه فرم های تضاد میان سیستم های سیبرنتیکی بسط می دهد.
۴
· استراتژی فرم خاصی از نقشه است.
۵
· استراتژی فرمی از نقشه است که در آن، قواعد عمل معینی حاکمند و کلیه واکنش های ممکنه دشمن در نظر گرفته می شوند.
۶
· به عبارت دیگر، استراتژی یک آلگوریتم (روش محاسبه با در نظر گرفتن کلیشه تکرارشونده معین) است، که در آن، امکان گزینش حرکتی از مجموعه ای از حرکات ممکنه، ضمن رعایت قواعد عمل، در شرایط عمل مفروض وجود دارد.
۷
· جان فون نویمن مفهوم «استراتژی» را چنین تعریف می کند:
· «بیایید تصور کنیم که هر بازیکن تصمیم خود را در زمینه حرکت خویش زمانی نمی گیرد که تصمیمگیری لازم است، بلکه او پیشاپیش در زمینه شیوه عمل در کلیه اوضاع ممکنه تصمیم می گیرد.
· این بدان معنی است که او با نقشه کامل از قبل تهیه شده، بازی را شروع می کند.
· با نقشه ای که شیوه عمل او را در هر مورد واقعا ممکن در بازی تعیین می کند که با رعایت قواعد بازی همراه است و متناسب با اطلاعات موجود است.
· چنین نقشه ای را استراتژی می نامند.»
۸
· اما اگر ـ بر عکس ـ بازیکنی بدون استراتژی وارد بازی شود و در هر مورد مشخص بلافاصله تصمیمگیری کند، آنگاه او عملا فقط از یادهای (خاطرات) ذخیره شده در حافظه خویش کمک می گیرد و اگر موردی پیش آید که یاد (خاطره) مناسب با آن در حافظه اش نباشد، دچار بیچارگی خواهد شد.
۹
· چنین بازیکنی ـ به لحاظ معرفتی ـ نظری ـ یک امپیریست محض است.
· مراجعه کنید به امپیریسم (تجربه گرایی)
۱۰
· چنین روشی ـ به زبان سیاسی ـ اوپورتونیسم نامیده می شود.
· مراجعه کنید به اوپورتونیسم (فرصت طلبی)
۱۱
· از سوی دیگر، اگر بازیکنی خشک مغزانه به استراتژی واحدی بچسبد که یک بار به کار بسته است و در هر دور بازی همان را دوباره تکرار کند و اعتنائی به تجارب حاصله نداشته باشد، دگماتیست نامیده می شود.
· مراجعه کنید به دگماتیسم (جزم گرایی)
۱۲
· برخورد دیالک تیکی به مفهوم «استراتژی» از این قرار است که اگرچه همیشه استراتژی واحدی مورد استفاده قرار می گیرد، ولی کلیه تجارب حاصله به طور مداوم بدان اضافه می شوند و استراتژی صحیحتر، بهتر و مطلوبتر می گردد.
۱۳
· کسی که تصمیمات خود را بسته به موارد منفرد اتخاذ می کند و فاقد استراتژی باشد، از نقطه نظرهای بیشماری در مقایسه با کسی که استراتژی دارد و بر مبنای آن عمل می کند، در وضع زیانباری به سر می برد.
۱۴
· بازیکن باید انبوهی از تصمیمگیری ها را در اختیار داشته باشد و تمامی انرژی خود را مصروف گزینش حرکت متناسب با مورد مشخص سازد.
۱۵
· بازیکنی که از استراتژی استفاده می کند، فقط باید در موارد معینی دست به تصمیمگیری بزند.
۱۶
· مثلا در زمینه استفاده از استراتژی معینی تصمیم بگیرد.
۱۷
· برای این کار باید ذخیره ای از استراتژی های مختلف در اختیار داشته باشد.
۱۸
· استفاده از استراتژی واحد در تمام طول بازی، فقط در مورد بازی های بسیار ساده می تواند عملی شود.
۱۹
· در بازی های استراتژیکی مربوط به واقعیت اجتماعی، اما اگر استراتژی ئی در مقطع معینی از مبارزه مناسب نباشد، اگر با شرایط موجود سازگار نباشد، باید به استراتژی جدیدی روی آورد.
۲۰
· این استراتژی های منفرد را زیراستراتژی یک استراتژی کلی می نامند.
· (مفهوم «زیر استراتژی» را ما به تقلید از مفهوم ریاضی «زیر مجموعه» می سازیم. مترجم)
۲۱
· استراتژی کلی از ترکیب زیر استاتژی های متعدد پدید می آید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر