۱۴۰۰ فروردین ۲۷, جمعه

درنگی در «نگاه رفیق عمویی به رفیق کیا» (۲)


 
نگاه رفیق عمویی به رفیق کیا
سیامک
منبع:
سایت توده ای ها

درنگی 
از
میم حجری
 
۴

رفیق طبری 

هم

 در باره ی کنجکاوی انسان 

از زبان سیسرون می گوید: 

رازی را دریابم، به ز آنکه خدیو (پادشاه) کشوری باشم. 


 

مارکوس تولیوس سیسرون

 (۱۰۶ ـ ۴۳ ق. م.)

سیاستمدار، وکیل، نویسنده، فیلسوف و سخنران معروف روم

از متفکران بزرگ آنتیک روم

منتقل کننده فلسفه یونان به روم

مؤلف آثار بیشمار

آثار او به مثابه سرمشق برای لاتینیته «طلائی» تلقی می شوند.

سیسرونیانیسم

احسان طبری

بسان ۹۹ درصد روشنفکران شرقی 

اهل نقل قول بوده است.

همین عمویی

کتابی راجع به شکست سوسیالیسم از حریفی یانکی ترجمه کرده است.

خیلی هم خوب ترجمه کرده است.

در این کتاب هم ذکر نقل قول از لنین و استالین به عنوان کسب و کار اصلی سران بیسواد اتحاد شوروی، ذکر شده است.

جای اندیشیدن 

را

بدین طریق،

حفظ و ذکر مکانیکی نقل قول از این و آن می گیرد.

کسب و کار اخوندها هم همین است:

به عوض تفکر و استدلال علمی و عقلی و منطقی و تجربی،

آیه ای، روایتی، حدیثی از حریفی 

ذکر می شود

و

قال قضیه

کنده می شود.

چون رسول اکرم گفته که ۲ + ۲ می شود دویست،

پس ادعای ۲ + ۲ = ۴

باطل است.

پس زادگاه اندیشه و محک تعیین صحت و سقم آن،

تجربه نیست.

پس دیالک تیک تئوری و پراتیک، خرافه است.

۲

رازی را دریابم، به ز آنکه خدیو (پادشاه) کشوری باشم. 

مفهوم راز

میراث فرماسیون های ماقبل سرمایه داری است.

این مفهوم فاقد عینیت و علمیت و حقیقت است.

راز

توطئه ای، دسیسه ای، ترفندی است

که

حریفی در اعماق دلش ذخیره کرده است و فقط با محرم اسرار در میان می گذارد.

آنهم

چه در میان گذاشتنی:

به قول سعدی پس از در میان گذاشتن با کسی،

به

جنونش می کشد تا او هم به نوبه خود با کسی در میان نگذارد.

این همان بیرون کشیدن زبان غلامان از حلق

توسط اجامر دربار سلاطین فئودالی است.

کشف اسرار

بیشتر به درد اجامر دربار و خرگاه می خورد و نه به درد توده.

توده

اصلا

رازی ندارد تا سیسرون بداند و رستگار شود.

راز توده چشم داشتن به دختر همسایه به عنوان نامزدی برای فرزندش است و بس.

کشف اسرار

مفهومی خرافی ـ مذهبی است

و

ربطی به کنجکاوی علمی  ندارد.

امروز رسانه های گلوبال امپریالیسی به نیت عوامفریبی این مفهوم عهد عتیق را رنگ می زنند و به عنوان بلبل علمی می فروشند.

۳

در میان همه ی جانداران روی زمین، تنها انسان است که این همه کنجکاو است. 

اولا

کنجکاوی

ربطی به مقوله مذهبی ـ فئودالی اسرار ندارد.

کنجکاوی

نوعی نفوذ در ذات واقعیت عینی در فرم های مختلف آن است 

برای شناخت آن و کشف حقیقت مربوطه.

ثانیا

انسان

از جمادی مرده و نامی شده و از نما مرده به حیوان سر زده و از حیوانی مرده و آدم شده است.

نباتات و جانوران

نیای ما هستند

و

هر چه ما داریم، آنها هم کم وبیش دارند.

مسئله این است که ما هنوز شناخت کافی راجع به آنها نداریم.

۴

کنجکاوی جانوران در چاردیواری تنگ تهیه خوراک و گریز از دشمن زندانی می شود. 

سیامک

اکنون اندیشه پیشین خود را فراموش می کند و کنجکاوی در جانوران را به رسمیت می شناسد.

بنابرین

کنجکاوی

در انحصار انسان نیست.

سیامک

خودش

احتمالا

از عالم علم الاشیاء آمده است و با شعور ترین شخصیت توده ای است و بعید است که از بررسی های مربوط به واکنش جانوران به آیینه خبر نداشته باشد.

واکنشی که ربط تعیین کننده ای به تهیه خوراک و فرار از مهلکه دشمن ندارد.

۵

ولی انسان با چرا گفتن زاده شده است و در درازنای زندگی پرتپش خود، هستی خود و پیرامونش را زیر پرسش می برد.

کاش چنین بود که سیامک می پندارد.

خواهیم دید.

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر