باب اول
در عدل و تدبیر و رأی
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۴۵ ـ ۴۶)
بخش اول
۱
همه کس به میدان کوشش در اند
ولی گوی بخشش نه هرکس برند
تو حاصل نکردی به کوشش بهشت
خدا در تو، خوی بهشتی بهشت.
معنی تحت اللفظی:
همه مردم زحمت می کشند
ولی
بخشش
شامل حال همه نمی شود.
کسب بهشت توسط تو
نتیجه تلاش و کوشش تو نبوده است.
خصلت بهشتی
را
خدا
در
ذات تو نهاده است.
سعدی
در بیت اول شعر،
جزم «مشیت الهی» را در مورد «گوی بخشش بردن انسانها» به کار می برد:
ظاهرا همه می کوشند، تا گوی بخشش را ببرند و مورد رحمت الهی قرار گیرند، ولی فقط آنهائی که خدا می خواهد، می توانند به این امر بزرگ نایل آیند.
مفهوم «کوشش»،
در فلسفه سعدی،
از نو تعریف می شود.
کوشش
نه برای از بین بردن مانعی،
بلکه برای کسب تقرب الهی است.
کوشش نه برای کسی شدن، بلکه برای از کسی بودن تهی شدن،
برای مقرب درگاه این و آن شدن،
برای سگ شدن است.
سعدی
پادشاه جفاگستر
را
اهل بهشت می داند.
اما ضمنا اهل بهشت بودن او را نه به سبب کوشش او،
یعنی نه به سبب عمل خیر،
بلکه صرفا بنا بر مشیت الهی می داند.
اینها همه به جای خود.
جالب بیت شعر آخر این شعر است:
خدا پادشاه جفاگستر را به خوی بهشتی، یعنی جفاگستری مجهز می کند.
معلوم نیست سعدی برای چه این یاوه ها را تحویل خواننده می دهد.
علاوه بر این چگونه می توان صفتی را به کسی نسبت داد که ندارد.
پادشاه جفاگستر و سفله چگونه می تواند خوی بهشتی داشته باشد؟
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر