برای گارسیا مارکزها …و ما
(تیبوران – ۲۲ آپریل ۲۰۱۴)
ویرایش
از
میم حجری
“غولا مردی از قبیلهی انسان
تیغِ قلم به غلافِ مرصّع فرو نهاد و گذشت.“
خبر این بود.
***
ناقوسی از بلندِ برجِ حماسه
عزیمتِ ناگریز را به گوش رهگذران نوحه، ساز کرد
و
مستانِ میکدههای مه آلود
سنگفرشِ کوچهی کودکی اش
را
به خونِ شراب و عطرِ کافور برُفتند
و
کولیانِ شهرهای فراموش
اندهانِ بدرود را در سرودِ فلامنکو
به احترام زمزمه کردند.
***
مردی
که
هماره
تمناش
تابشِ بی تبعیضِ آفتاب
و
سخنش
به
زیبائی عدالت
بود
و
به
لحنِ ملال
از تنهایی آدم میسرود،
کلام در نیام کام فرو بُرد و…
مُرد.
***
و ما نیز،
خود
هر آینه
زودازود
– خشتی ننهاده بر سرِ خشتی در مجالِ مقدّر –
چونان دودِ بر آمده از هیمه ی نیم سوز
در حجمِ لایتناهی محو میشویم
و
بود و نبودِ بی ارج مان
دلِ تاریخ را نمی خواهد آزرد!
پایان
تواضع توانگر کند فرد را
صداقت فر
به مقام و مقاومت و مقدار
صدها بار برتر از مارکز است:
صداقت فر
معماری شاعر و یا شاعری معمار است و بانی عمارات مادی و فکری و هنری و استه تیکی باشکوه و ماندگار و لایزال
عمرش دراز باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر