۱۴۰۰ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

«برای گارسیا مارکز‌ها …و ما»، شعری از جهانگیر صداقت فر


 برای گارسیا مارکز‌ها …و ما

(تیبوران – ۲۲ آپریل ۲۰۱۴)

ویرایش

از

میم حجری

 

“غولا مردی از قبیله‌ی انسان

تیغِ قلم به غلافِ مرصّع فرو نهاد و گذشت.“

خبر این بود.

***

ناقوسی از بلندِ برجِ حماسه

عزیمتِ ناگریز را به گوش رهگذران نوحه، ساز کرد

و

 مستانِ میکده‌های مه‌ آلود

سنگفرشِ کوچه‌ی کودکی ‌اش 

را

به خونِ شراب و عطرِ کافور برُفتند

و 

کولیانِ شهر‌های فراموش

اندهانِ بدرود را در سرودِ فلامنکو

به احترام زمزمه کردند.

***

مردی 

که 

هماره 

تمناش

 تابشِ بی‌ تبعیضِ آفتاب

و 

سخنش 

به

 زیبائی عدالت

 بود

و 

به 

لحنِ ملال

 از تنهایی آدم می‌‌سرود،

کلام در نیام کام  فرو بُرد و…

مُرد.

***

و ما نیز،

 خود 

هر آینه

 زودازود

– خشتی ننهاده بر سرِ خشتی در مجالِ مقدّر –

چونان دودِ بر آمده از هیمه‌ ی نیم سوز

در حجمِ لایتناهی محو می‌‌شویم

و 

بود و نبودِ بی‌ ارج مان

دل‌ِ تاریخ را نمی خواهد آزرد!

 

پایان

 

تواضع توانگر کند فرد را

 
صداقت فر
به مقام و مقاومت و مقدار
صدها بار برتر از مارکز است:
صداقت فر
معماری شاعر و یا شاعری معمار است و بانی عمارات مادی و فکری و هنری و استه تیکی باشکوه و ماندگار و لایزال
عمرش دراز باد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر