۱۴۰۰ فروردین ۱۲, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۴۱۶)

 ‍فروغ فرخزاد 2      

میم حجری



۵۱۵۱

سنگ سخنگو

دلم حرف زدن با يك دوست همفكر، با چاي و سيگار ميخواد.

سگ سخن جو 

 

حرف زدن در کلافی از قیدوبندها وقید وبندهای حرف زدن
اولا
دوست
حکم کیمیا دارد
محمد زهری فیلسوفشاعر شمال میگفت:
دوست را باید میان خیل دشمن جست
یعنی
برای پیدا کردن دوست باید دشمنان خود را شناخت و از میان دشمنان خود
به ترفندی، صرافتی و فراستی دوستی پیدا کرد:
پیدا کردن سوزنی در کاهدانی

۵۱۵۲

سنگ سخنگو

کلی وقت بود که نگفته بودم و یادم رفته بود،این مدت عادت کرده بودم همش غر بزنم و بنالم که چرا؟! وقتی یکم بیشتر دقت کردم باید به خاطر خیلی چیزا بگم خدایا شکرت

سگ سخن جو 

 

دلیل این اعوجاج فکری خلایق چیست؟
طبقات حاکمه ازدیالک تیک شکوه و شکر
برای تحمیق خلایق استفاده میکنند
مثال:
می روی کشوری و می بینی که زن برابر با نر است.
شروع میکنی به شکوه و شکایت و اگر شعور تئوریکی داشته باشی
شروع می کنی به انتقاد انقلابی
نگاه میکنی به سوریه و میگی: خد را شکر

۵۱۵۳

سنگ سخنگو

دیگر فروخت خاک وطن را به اجنبی غرق روبل و روپیه و یوآن چین خواهم که پس از مرگ من احباب بسازند از پرچم ایران عزیزم کفن من

سگ سخن جو 

 

اجنبی باید خر باشد که زباله بخرد؟
نفت و گاز می خرند
و
اخ و گوز می فروشند.
شاه هم بود همین بود.
عیران عزیز سطل ننه ات طلب ها در سطل شان است.
عیران هر چه مانده تر و کهنه تر
برای شان به همان اندازه محبوبتر و مطلوب تر
سگان
برخلاف خران
به عیران لب نمی زنند.

۵۱۵۴

سنگ سخنگو

واقعا دیگه موندم چطور رفتار کنم هر رفتاری کنم بلاخره یکی واکنش نشون میده

سگ سخن جو 

 

منظور از رفتار چیست؟
مثال:
مشتی می زنی بر در
دستت درد می گیرد.
چرا؟
در باید درد بگیرد و نه دست.
دلیل درد گرفتن دست چیست؟

۵۱۵۵

سنگ سخنگو

غمِ مردن نبود جانِ غم اندوخته را
نیست از برق خطر مزرعه‌ی سوخته را
خامسوزان هوس، لایق این داغ نِیَند
جز به عاشق منما آن رخ افروخته را
دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
 می‌شناسد دل من بوی دل سوخته را

صائب


سگ سخن جو 

 

کسی که غم دارد
باکی از مردن ندارد
لیاقت دیدن رخ تو را
عاشقان دارند و نه خامان هوسباز.
دل من سوخته تر از شقایق است.
صائب نوحه سرا ست.
توان تفکر ندارد


۵۱۵۶

سنگ سخنگو

ما را از چوب خدا ترساندند اما به لبخندش امیدوارمان نکردند

سگ سخن جو 

 

صفات خدا را کریم در قرانش ذکر کرده است.
خدا همانقدر اهل لبخند است که خلخالی و خمینی.
خدا تصویر آسمانی همین آخوندها ست
خصم لبخند است.


۵۱۵۷

سنگ سخنگو

فقدان یعنی نبود چیزی.
مثلا تو می توانی از فقدان علم رنج ببری.
محرومیت یعنی نداشتن چیزی
تو می توانی محروم از علم باشی.
این چیزها
چیزهای پیش پا افتاده اند.


۵۱۵۸

سنگ سخنگو

به اون هايى كه بهت حقيقت زشت رو ميگن احترام بذار، نه اون هايى كه بهت دروغ هاى شيرين ميگن

سگ سخن جو 

 

سکنه جنقوری عنگوری
کمترین خبری از ساده ترین مفاهیم ندارند.
خیال می کنند:
راست = حقیقت
ضمنا خیال می کنند که حقیقت تلخ است و دروغ شیرین.
حقیقت چیست؟
مثالی بزن.

۵۱۵۹

سنگ سخنگو

آدم‌هایی که به زندگی و آینده بدبین هستن مثل گرداب می‌مونن، ازشون فاصله نگیری، تو رو هم می‌کشن تو فضای ناامیدی

سگ سخن جو 

 

اولا
منظور از بدبینی و خوش بینی چیست؟
مثل مشخصی بزن.
ثانیا
شنونده اندرز تو
مگر خر است؟
اگر خر نیست
چرا نباید بدبینی را به تیغ انتقاد بسپارد و بدبین را خوشبین کند؟
ثالثا چرا به خرجماعت اندرز می دهی و نه به خردمندجماعت؟

۵۱۶۰

سنگ سخنگو

گاهی وقتا بیخیال شو و برو بخاطر خودت

 سگ سخن جو 

 

کسی که بیخیال باشد

برایش ماندن و رفتن یکسان می گردد.


۵۱۶۱

سنگ سخنگو

کوه‌ها با هم‌اند و تنهایند
همچو ما، باهمانِ تنهایان
شاملو

 
سگ سخن جو 

 

 
این به معنی دیالک تیک تنهایی وهمبایی است
شاملو ولی از دیالک تیک خبر ندارد
مشخصه مهم هنر
جهل هنرمند به معنا ومحتوای آثار خویش است
شاملونمیداند که چه میگوید
ولی مجبور به گفتنش است.
اگرچه هنرمند
در سطح پدیده ها پرسه می زند
ولی
در اثرش گاهی حقایق هم انعکاس می یابند.
چرا و به چه دلیل؟

۵۱۶۲

سنگ سخنگو

کسی که معنی حرف های خود را نداند
فقط می تواند هارت و پورت کند
ماتریالیسم چیست
و

چه ربطی به فیدل دارد؟
مطمئنید که فیدل ماتریالیست است؟


۵۱۶۳

سنگ سخنگو

صبور باش؛ زمان، آدمای مهم زندگیتو بهت ثابت میکنه

سگ سخن جو 

 

اگر صبور باشی
گذشت زمان
اهمیت افراد دور و برت را برایت اثبات می کند.
منظور این است که با گذشت زمان راجع به افراد دور و برت شناخت کسب می کنی.
و گرنه زمان و مکان مثل قابلمه اند که اشیاء و افراد در درون آندو پخته می شوند.
همین و بس.
نه کمتر و نه بیشتر.


۵۱۶۴

سنگ سخنگو

عیسی مسیح گفت: "لا یَدخُلُ ملکوتَ السمواتِ مَن لَم یُولَد مَرَّتین" به‌ملکوت نرسد هرکه دوبار نزاید یعنی هرکه از عالم شکم مادر بدر آید این جهان را بیند، وهرکه از خود بدر آید آن جهان را بیند.

  عین‌القضات همدانی

سگ سخن جو 

 

 
شرط رسیدن به ملکوت (عالم ارواح و ملائکه)
زایش مضاعف است:
زاده شدن از مادر و دنیا شناسی
و
زاده شدن از خویشتن و عقبا شناسی
قاعدتا
باید خودمیری به رفتن روح کذایی به عالم ارواح واهی و شناخت آن جهان ادعایی منجر شود
و
نه
خودزایی

۵۱۶۵

سنگ سخنگو

نه.
ذهن هنرمندان
مثل آیینه
شفاف است و واقعیت عینی در آن عکس می اندازد.
بی آنکه خود هنرمندان متوجه شوند.
دلیل انعکاس حقیقت در آثار و اشعار و افکار هنرمندان
اما
عینیت خود حقیقت است.
به قول لنین
حقیقت
عینی است.

۵۱۶۶

سنگ سخنگو

سؤال این است که با مشت زدن بر در
چرا دست درد می گیرد و نه در؟
درد گرفتن دست
به دلیل رفتار در است.
در به مشت وارده
واکنش نشان می دهد.
متقابلا مشت می زند.
درد دست نتیجه همین واکنش در است.
(خسرو روزبه)

۵۱۶۷

سنگ سخنگو

هر کشوری، حکومتی ‌دارد که سزاوار آن است.
ژوزف دو مایستر


سگ سخن جو 

 

حکومت چیست؟
مثال:
سلطنت فرمی از حکومت است.
همین سلطنت هم در نپال وجود دارد
هم در اردن
هم در سوئد
هم در انگلستان و دانمارک و هلند.
حالا
بر پایه این عرعر ژوزف باید گفت که این کشور (؟) ها
لیاقت همین کثافت (سلطنت) را دارند؟


۵۱۶۸

سنگ سخنگو

برای براندازی جامعه باید باورهای جدید بسازد و از باورهای خرافی و اسلامی عبور کند اگر باورهای مبتنی بر آگاهی و انسانیت در جامعه ترویج یابد ج.ا نه با فروش ایران به چین و روسیه و نه حتی با نرمش‌ها و ورزش‌های قهرمانانه در مقابل غرب ماندگار نخواهد ماند و فرو خواهد ریخت

سگ سخن جو 

 

آره.
تو اصلا نمی دانی که جامعه چیست.
اگر می دانی بفرما تا ما برای امواتت صد پارس بلند به زبان شیرین تر از قند پارسی بفرستیم

۵۱۶۹

سنگ سخنگو

خیلی بده با هرکی مثل خودش رفتار میکنم؟

سگ سخن جو 

 

منظور کوثرالسلطنه چیز دیگری است
و گرنه چنین چیزی محال است.
چون رفتار هر سیستم
ربطی به سیستم مقابل ندارد.
یعنی چیزی عینی است و وابسته به ساختار آن است
هرسیستمی
هردستگاهی
هر نبات وجانور و انسانی
رفتار خاص خود را دارد
منظور کوثرالسلطنه
جواب دادن به سیلی با سیلی و به بوسه با بوسه است

۵۱۷۰

سنگ سخنگو

چرا.
سازمان های حزب الله و بسیج و سپاه و کلاه مخملی ها و مافیا و ساواک و ساواما
از همین بی سرپرست ها تشکیل یافته اند
که
علمای اعلام
اوباش می نامند.
رسم از قدیم
بر این است که کارهای کثیف نه توسط اعضای طبقات حاکمه
بلکه توسط توده بی همه چیز صورت گیرد

۵۱۷۱

سنگ سخنگو

تو چشمای کسی غرق شدیم که خودش داشت سمت یکی دیگه شنا میکرد

سگ سخن جو 

 

 پرستو ادیب است.
تصور و تصویر زیبایی است:
در دریای چشمان کسی غرق شدم
که
خودش مغروق دریای چشمان کسی دیگر بود

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر