در جستجوی بدیل:
بازگشت به دیالکتیک انقلابی
کسری فروهی
(۱۳۶۳)
منبع:
نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
لنین
سپس با برداشتی از نظریه "شناخت " مینویسد:
«شناخت انسان نه تنها جهان عینی را بازتاب میدهد بلکه آن را میآفریند.»
از این رو
«جهان انسان را قانع نمیکند و انسان تصمیم میگیرد با مخالفت خویش آن را تغییر دهد».
لوکاچ
در شرح این موضوع در کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی " مینویسد:
«مطمئناً منظور لنین از شناخت تنها شناخت فلسفی و علمی نیست
بلکه شناخت سیاسی نیز هست».
در این جهان واقعی عمل سوژه انقلابی در یک انقلاب اجتماعی میتواند آن را نفی کند
اما نکته مهم این است که سوژه انقلابی
دیگر صرفاً نیروهای عینی تکامل یافته نیستند،
بلکه ذهنیت خودآگاهی و نظریه انقلابی نیز هست.
اینک میتوان دریافت دقیقتری از گزاره:
«پراکسیس میتواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
واقعیت بیرونی را دگرگون کند»
پی برد.
۱
لنین
سپس با برداشتی از نظریه "شناخت " مینویسد:
«شناخت انسان نه تنها جهان عینی را بازتاب میدهد بلکه آن را میآفریند.»
از این رو
«جهان انسان را قانع نمیکند و انسان تصمیم میگیرد با مخالفت خویش آن را تغییر دهد».
عجب مزخرفاتی.
عجب ترجمه ای از سخن لنین معصوم و مظلوم
حالا
چه باید کرد؟
چگونه می توان این زباله را تحلیل کرد؟
مگر
جهان
سوبژکت
است
که
کسی را قانع کند؟
منظور لنین چه بوده است؟
ضمنا
برای تغییر چیزی
چه باید کرد؟
مثلا
برای تغییر طویله
باید
با
طویله مخالفت کرد؟
پیش شرط تغییر طویله
مخالفت با طویله است
و
یا
شناخت طویله؟
۲
لوکاچ
در شرح این موضوع در کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی " مینویسد:
«مطمئناً منظور لنین از شناخت تنها شناخت فلسفی و علمی نیست
بلکه شناخت سیاسی نیز هست».
اولا
عنوان اثر لوکاچ
غلط ترجمه شده است.
مترجم آن
به
لحاظ فلسفی
بیسواد بوده است.
عنوان این اثر لوکاچ
به
احتمال قوی «تاریخ و شعور طبقاتی» بوده است.
آگاهی یکی از زیرمفاهیم شعور است.
آگاهی
ضمنا
نه
مفهومی فلسفی،
بلکه
مفهوی سوسیولوژیکی (مربوط به جامعه شناسی) است.
آگاهی
فقط به ظاهر به معنی وقوف است.
آگاهی
در
دیالک تیک خودپویی و آگاهی
وجود دارد.
آگاهی
ضد دیالک تیکی خودپویی است.
مراجعه کنید
به
آگاهی و خودپویی
۳
لوکاچ
در شرح این موضوع در کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی " مینویسد:
«مطمئناً منظور لنین از شناخت تنها شناخت فلسفی و علمی نیست
بلکه شناخت سیاسی نیز هست».
شعور طبقاتی
است.
اولا
شعور طبقاتی
عبارت است
از
انعکاس شرایط وجودی
و مادی هر طبقه
انعکاس رابطه آن طبقه نسبت به طبقات و اقشار دیگر جامعه
انعکاس رابطه آن طبقه نسبت به دولت
انعکاس نقش عینی آن طبقه در توسعه
اجتماعی.
شعور طبقاتی
به
وسیله کل طبقه
و
بنا بر مناسبات اجتماعی
مادی آن طبقه
تشکیل می شود و قوام می یابد.
۴
لوکاچ
در شرح این موضوع در کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی " مینویسد:
«مطمئناً منظور لنین از شناخت تنها شناخت فلسفی و علمی نیست
بلکه شناخت سیاسی نیز هست».
لنین
اصلا
از
شناخت
چیزی نگفته است
تا
لوکاچ
راجع بدان ابراز نظر کند.
لنین گفته:
«شعور انسانی نه تنها جهان را منعکس می کند، بلکه ان را می آفریند.»
۵
در این جهان واقعی
عمل سوژه انقلابی در یک انقلاب اجتماعی
میتواند آن را نفی کند
عمل سوبژکت انقلابی
در یک انقلاب اجتماعی
در
این جهان
چه چیزی را نفی می کند؟
حریف عاجز از فرمولبندی درست و دقیق جمله خویش است.
ثانیا
منظور از سوبژکت انقلابی چیست؟
بشریت انقلابی؟
توده انقلابی؟
طبقه انقلابی؟
انقلاب امر توده متشکل در زیر پرچم سوبژکت تاریخ است.
سوبژکت تاریخ
یک زمان
بورژوازی بوده است
و
اکنون
پرولتاریا ست.
ثالثا
توده
جامعه
(اگر منظور حریف جامعه باشد)
را
نفی نمی کند.
نمی تواند هم نفی کند.
توده
می تواند
جامعه
را
دگرگون سازد.
مثلا
طبقه حاکمه را تعویض کند.
بورژوازی
را
با
طبقه کارگر
جایگزین سازد.
۶
در این جهان واقعی
عمل سوژه انقلابی در یک انقلاب اجتماعی
میتواند آن را نفی کند
اما نکته مهم این است که سوژه انقلابی
دیگر صرفاً نیروهای عینی تکامل یافته نیستند،
بلکه ذهنیت خودآگاهی و نظریه انقلابی نیز هست.
عحب بدبختی است.
سوبژکت
در
بهترین حالت
بشریت
است
و
یا
طبقه اجتماعی معینی
و
یا
توده
است.
سوبژکت
که
نمی تواند
هم
سوبژکت باشد و هم اوبژکت.
سوبژکت که نمی تواند «نیروهای عینی» باشد.
اصلا
منظور از نیروهای عینی چیست؟
سوبژکت
ضد دیالک تیکی اوبژکت (عین) است.
۷
اما نکته مهم این است که سوژه انقلابی
دیگر صرفاً نیروهای عینی تکامل یافته نیستند،
بلکه ذهنیت خودآگاهی و نظریه انقلابی نیز هست.
منظور از ذهنیت خودآگاهی
چیست؟
ذهنیت ترجمه سوبژکتیویته
است.
سوبژکت انقلابی
چگونه می تواند
ضمنا
سوبژکتیویته خودآگاهی باشد.
علاوه بر این
سوبژکت انقلابی
چگونه می تواند
تئوری انقلابی باشد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر