۳
مها زورمندی مکن با کهان
که بر یک نمط،، می نماند جهان
معنی تحت اللفظی:
ای آنکه جزو بزرگانی بر
کوچکان ستم روا مدار.
چون
جهان
همیشه همان
نمی ماند.
چنین هشداری به عالی ترین
نماینده طبقه حاکمه
به معنی زیرپا گذاشتن مقدسترین مقدسات فئودالی
است
و
سلطان
را
دچار تشویش می سازد و به خشم می آورد.
کم نبوده اند، عابدانی که در این سنگر بر سر این باور
سر باخته
اند.
اکنون می توان فهمید، که چرا خواجه شیراز،
صوفی را به پرخاش می بندد،
ملحد شکل دجال فعل می نامد
و
از
بازگشت
پادشاه فراری،
چنان گزارش می دهد که شیعه امیدواری از ظهور مهدی
موعود:
کجا ست، صوفی
دجال فعل ملحد شکل
بگو:
«بسوز، که مهدی
دین پناه آمد.»
۴
سر پنجه ناتوان بر مپیچ
که گر دست یابد، بر آئی به هیچ
معنی تحت اللفظی:
بر ناتوانان ستم روا مدار.
چون اگر ورق برگردد، دمار
از روزگارت در می آورند.
سعدی در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دیالک تیک توانا و ناتوان بسط می دهد،
طبقه حاکمه (توانا) را از ستم بر توده (ناتوان)
منع می کند
و
منظور خود را از «بر یک نمط نماندن جهان» از
صراحت می گذراند:
احتمال این هست که ناتوان روزی توانا شود و
انتقام گیرد.
منع ستمگر از اعمال ستم بر «ناتوانان»،
نه
به
دلیل هومانیسم،
نه
به
دلیل وحدت بنیادین (یک گوهر بودن) بنی نوع بشر،
نه
به
دلیل برادری نوعی انسان ها و برابری بی چون و
چرای آنها،
بلکه به دلیل احتمال زورمندتر شدن ناتوانان و
انتقام آنان
صورت می گیرد.
ایدئولوگ فئودالیسم
از
تصور این که توده مولد روزی به قدرت رسند و دمار
از روزگار طبقه ستمگر برآرند،
به خود می لرزد.
در لحن سعدی در مقایسه با لحن عابد،
نه
جانبداری از خلق،
بلکه هراس از قدرت یابی
خلق
دیده می شود.
سعدی بنا بر تجربه زنده زندگی به قدرت بالقوه
توده به اصطلاح ناتوان پی برده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر