جمعبندی
از
مسعود بهبودی
ضعیفه از طویله
چرا انقلاب شد؟
برای اینکه شاهنشاه کابینهٔ یک نفره داشت ...
علم در خاطراتش می نویسد :
اجلاس سران اوپک بود، اعلاحضرت فرمودند خودم به این اجلاس میروم، عرض کردم پس جمشید آموزگار چه میشود؟ فرمودند او چه می فهمد؟
۱
یادش به یاد باد
رهبر انقلاب ضد فئودالی سفید
۲
انقلاب را همین محمد رضا شاه کرده است
ای بدبخت بیسواد
۳
محمد رضاشاه
پس از این انقلاب ضد فئودالی سفید
انقلابی ترین شخصیت در کشور بوده است.
۴
پس از این انقلاب ضد فئودالی سفید بود
که
ارتجاع فئودالی سرخ و سیاه
بر ضد سلطنت برخاست
۴
آنچه در سال ۱۳۵۷ رخ داد
نه
انقلاب
بلکه
عنگلاب بود.
۵
همین عنگلاب
را
گربه چف
هم
در روسیه کرده است
۶
انقلاب معنی دیگری دارد.
ای بدبخت بیسواد حزب اللهی
رضا براهنی
جهان ما به دو چیز زنده است:
اولی شاعر
و دومی شاعر
و شما
هر دو را کشتهاید
اول: خسرو گلسرخی را
دوم: خسرو گلسرخی را.
پایان
۱
رضا براهنی
آدم خوبی است
۲
کم و کسری جز عقل اندیشنده ندارد.
۳
این استاد بی سواد دانش کاه
خیال می کند که خودش شاعر است
۴
داشتن توهم امری عادی و طبیعی است.
۵
درد و دریغ از این است که
رضا براهنی
خیال میکند
خسرو گلسرخی
هم
بسان خودش
شاعر بوده است.
توهم توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جوانمرد را
منیره حسینی
حواست به مدل سرزمینت باشد
نکند از مداد آبی
بهانه ی آسمان بتراشی
آزادی
تنها پرنده ای است
که در قفس
نفس نمی کشد.
۱
نه.
از قضا قضیه بر عکس تصور تو و امثال بیشمار تو ست.
۲
آزادی
به تنهایی
وجود ندارد.
۳
آزادی و یا اختیار
در
دیالک تیک ضرورت و آزادی
و
یا
در
دیالک تیک جبر و اختیار
وجود دارد.
۴
آزادی بی قید و بند و بی پایان وجود ندارد.
۵
آزادی هر کس
به
اندازه شناخت او از جبر (ضرورت، قوانین عینی مربوطه)
است.
۶
به همین دلیل
خر
نمی تواند آزاد و مختار باشد
چه رسد به اینکه خودمختار (مستقل فکری و عملی) باشد.
۷
آزادی
حرکت در لابه لای دیوارهای ضرورت است.
مش محمود اعتماد زاده (به آذین)
صلواة الله علیه و آله
سابیر هاکا
ماشینها هیچ احساسی ندارند
پیر نمیشوند
شب، کمرشان درد نمیگیرد
در فکر اجارهخانه نیستند
از همه مهمتر
آخر هفته از صاحبکارشان مساعده نمیخواهند
درست مثل
ماشینی که دیروز
جای پدر پیرم را در کارخانه گرفت.
میترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم
پایان
۱
هی مش صابر
که
اسمت را حتی غلط می نویسی.
۲
همه چیز در هستی
پیر می شود.
۳
همه چیز در تریاد لایزال زایش (پیدایش) ـ رشد (توسعه) - زوال
است.
از ضخره تا کهکشان
۴
ماشین هم پیر می شود
خرد و خراب و زمینگیر می شود.
۵
ماشین هم کمر درد می گیرد.
زنگ می زند
کند می شود.
۶
آدمیان هم فرمی از ماشین اند.
۷
جایگزینی کارگر با ماشین
نشانه رشد و توسعه است
به نفع کارگر است.
۸
کارگر بودن
فرقی با معلم و مهندس و غیره ندارد.
۹
تقسیم اجتماعی کار است:
به همان سان که در هر ماشین
هر پیچ و مهره جایی و نقشی دارد
در هر جامعه نیز
هر کس جایگاهی و فونکسیونی دارد.
۱۰
تو
از قافله فکر و فرهنگ
فرسنگ ها
عقب مانده ای
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر