در جستجوی بدیل:
بازگشت به دیالکتیک انقلابی
کسری فروهی
(۱۳۶۳)
منبع:
نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
لنین
در
یادداشتهایی که بر کتاب "منطق هگل " نگاشت
با
طرح مبحث "ایدئالیسم هوشمند "
به
موضوع وحدت "عین" و "ذهن "
که
ناشی از درک دیالکتیکی هگل از علیت است
اشاره میکند.
به نظر او
این
علیت
به
معنی پیوستگی دوسویه رویدادها
ست
نه
ارتباط مکانیکی
که
درباره
تئوری " بازتاب "
پیش از این نزد رهبران انترناسیونال دوم
و
خوانش
افرادی چون پلخانف از ماتریالیسم
وجود داشت
به عبارت دیگر
او از وحدت
ایدئالیسم و ماتریالیسمی مینویسد
که
از
ایدئالیسم و ماتریالیسم
متمایز
است.
ما
این فراز از دعاوی حریف
را
هم
تجزیه و تحلیل می کنیم:
۱
وحدت "عین" و "ذهن "
ناشی از درک دیالکتیکی هگل از علیت است؟
آبرو می رود، ای مهدی موهوم
بیا.
اگر لنین این دعاوی حریف را بشنود،
دیوانه وار
از
موزه به میدان می زند.
حریف
آبروی لنین
را
می برد.
وحدت عین و ذهن
(اوبژکت و سوبژکت)
در
فلسفه مشد هگل
نه
به
معنی درک دیالک تیکی او از علیت،
بلکه
به
معنی گشتاوری از عرفان ضد عقلی و ضد دیالک تیکی در فلسفه او ست
که
توسط کلاسیک های مارکسیسم
و
بیشک
توسط لنین
بی رحمانه
به
تیغ تیز انتقاد
سپرده شده است.
سوبژکت و اوبژکت
بر خلاف توهمات عرفان خردستیز و دیالک تیک ستیز
نه
فقط
در
وحدت با هم،
بلکه
ضمنا و همزمان
در
«مبارزه» بر ضد یکدیگرند.
علیت
یعنی
رابطه علت و معلول
که
به
قول همان مشد هگل
به
معنی واقعی کلمه
دیالک تیکی
نیست.
برای اینکه در زنجیر علی
حلقه اول و آخر
وجود ندارد.
استفاده از ترفند علیت
کسب و کار علما وفقهای قرون وسطی
برای اثبات مذبوحانه وجود خدا
بوده است:
چون بنای هر طویله به عمله و بنا نیاز دارد،
پس بنای طویله دنیا هم باید به خالق و خدا نیاز داشته باشد.
آنچه
که
در این ترفند
مسکوت می ماند،
علت خود خدا
ست.
چون
بنا بر همین قانون علیت
خدا
هم
باید
معلول علتی باشد.
هگل
مخالف سرسخت چنین استفاده هایی از قانون علیت بوده است
و
از
بی پایانی کریه
سخن گفته است.
لنین
بی کمترین تردید
می داند.
۲
مبحث "ایدئالیسم هوشمند "
منظور از ایدئالیسم هوشمند
احتمالا
ایدئالیسم ترانسندنتال
است
که
حاوی عناصری از دیالک تیک ایدئالیستی
است.
مراجعه کنید
به
انسان - خرد ـ تاریخ
۳
لنین
از
وحدت
ایدئالیسم و ماتریالیسمی
مینویسد
که
از
ایدئالیسم و ماتریالیسم
متمایز
است.
عجب معرکه ای است.
لنین
هرگز
دچار چنین خریت و خطایی نمی شود.
حریف
اصلا
نمی داند که ایدئالیسم و ماتریالیسم
چیست.
در
ذهن بیگانه با مفهوم حریف
همه چیز قر و قاطی است.
لنین
به
احتمال قوی
به
وجود گشتاورهای دیالک تیکی و ماتریالیستی ناچیز
در
ایدئالیسم کانت و هگل و شاید هم فیشته
اشاره کرده است.
به
قول صریح همین لنین
«یا ماتریالیسم و یا ایدئالیسم،
یا
جهان بینی ماتریالیستی و یا جهان بینی ایدئالیستی
شق ثالثی
جهان بینی ثالثی
وجود ندارد.»
ادعای باور لنین به وحدت ایدئالیسم با ماتریالیسم
و
بی ربط اعلام کردن این وحدت کذایی به آندو
خرافه ای بیش نیست.
حریف
حتما
منظور لنین
را
نفهمیده است.
یکی از بدبختی های ماتریالیسم ماقبل مارکس و انگلس،
مثلا
ماتریایلسم فویرباخ و فرانسه در قرن ۱۸
سمتگیری ایدئالیستی آنها
در
رابطه با جامعه بشری بوده است.
ماتریالیسم ماقبل مارکس و انگلس
ماتریالیسمی پاسیو و منفعل و تماشاچی بوده است.
مارکس و انگلس
در
تزهایی راجع به فویرباخ
که
ما
مفصلا ترجمه و تحلیل کرده ایم،
به
همین ایراد آن
پرداخته اند.
ماتریالیسم ماقبل مارکس و انگلس
(ماتریالیسم بورژوایی)
هنوز سوبژکتیویته در جامعه
را
کشف نکرده است.
به
همین دلیل
عاجز از توضیح پدیده ها و روندهای جامعتی (جامعه ای) بوده است.
در
نتیجه
ایدئالیسم
(فلاسفه ایدئالیست بورژوایی: کانت و فیشته و هگل)
با
تکیه بر سوبژکتیویته بند تنبانی، ولی بهتر از هیچ ایدئالیستی،
به
توضیح پدیده ها و روندهای جامعتی خطر می کند.
در این دوره از تاریخ فلسفه
ماتریالیسم تاریخی
هنوز
کشف و تدوین نشده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر