در جستجوی بدیل:
بازگشت به دیالکتیک انقلابی
کسری فروهی
(۱۳۶۳)
منبع:
نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
۱
لنین
پس از تبعید به برن در سال ۱۹۱۴
از
موقعیت به دست آمده
نهایت استفاده را برده و بهطور جدی مطالعه آثار هگل
بهویژه
اثر سترگ وی "علم منطق "
را
آغاز کرد
که
به
نتایجی سوای آنچه خود در سالها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بود
پس از تبعید به برن در سال ۱۹۱۴
از
موقعیت به دست آمده
نهایت استفاده را برده و بهطور جدی مطالعه آثار هگل
بهویژه
اثر سترگ وی "علم منطق "
را
آغاز کرد
که
به
نتایجی سوای آنچه خود در سالها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بود
دست یافت.
این
نقطه عطفی
تاریخی
در
پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس
به شمار میرود،
زیرا
لنین پس از شرحی که خیلی خلاصه به آن اشاره خواهم کرد
مینویسد:
«پراکسیس میتواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
واقعیت بیرونی
را
دگرگون کند.»
حریف
به
هر دلیلی
به
تحریف لنینیسم
مبادرت می ورزد.
در
قاموس حریف
رسیدن لنین
به
نتایجی سوای آنچه خود در سالها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بود
نتایجی سوای آنچه خود در سالها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بود
نقطه عطفی
تاریخی
در
پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس
به شمار میرود.
حریف
چنان وانمود می کند
که
انگار
پراتیک
یکی از عناصر ماتریالیسم تاریخی (و نه تئوری ماتریالیستی؟) نبوده و نیست.
آنچه که حریف نمی داند،
جایگاه و مقام خاص پراتیک
هم
در
عرصه جامعه بشری
و
هم
در
عرصه شناخت
است.
مراجعه کنید
به
پراتیک
۱
۲
پراتیک
پراتیک
در
جامعه بشری
حلقه واسط میان سوبژکت (بشریت) و اوبژکت (واقعیت عینی، طبیعت، محیط زیست)
است.
پراتیک
در
تئوری شناخت
معیار عینی برای تعیین درجه حقیقت احکام
است.
پراتیک
محک عینی و عملی برای اثبات صحت احکام (جملات، نظرات، نظریات، قضاوت ها و ارزیابی ها) ست.
پراتیک
به
همین دلیل
یکی از مهم ترین کشفیات کلاسیک های مارکسیسم بوده است.
۳
این
نقطه عطفی
تاریخی
در
پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس
به شمار میرود،
زیرا
لنین پس از شرحی که خیلی خلاصه به آن اشاره خواهم کرد
مینویسد:
«پراکسیس میتواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
واقعیت بیرونی
را
دگرگون کند.»
حیرت انگیز
طرز استدلال حریف است:
حریف به عوض استدلال مفهومی، علمی، منطقی، فلسفی و یا حداقل تجربی
جهت اثبات صحت ادعای خود
مبنی بر اینکه
«رسیدن لنین
به
نتایجی سوای آنچه خود در سالها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بود
نتایجی سوای آنچه خود در سالها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بود
نقطه عطفی
تاریخی
در
پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس
به شمار میرود»
آیه ای کج و کوله از آیة الله لنین
نازل می کند:
زیرا
لنین
مینویسد:
«پراکسیس میتواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
واقعیت بیرونی
را
دگرگون کند.»
آیه لنین
هم
به
احتمال قوی
دقیق و درست ترجمه نشده است:
اما
منظور لنین در این آیه چیست؟
پراتیک
که
سوبژکت
نیست
تا
به
مدد خرد
بر پایه شناخت قوانین عینی
و
با
کاربست قوانین عینی
واقعیت عینی
(و نه واقعیت بیرونی)
را
تغییر دهد.
پراتیک حلقه واسط میان بشریت و واقعیت عینی
است.
این
سوبژکت
(بشریت)
است
که
مجهز به ساز و برگ خرد اندیشنده (فلسفه مارکسیستی ـ لنیینستی)
است
و
نه
پراتیک.
این
سوبژکت
(بشریت)
است
که
در اثر پراتیک و در روند پراتیک
به
شناخت قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر واقعیت عینی
نایل می آید
و
نه
خود پراتیک.
این
سوبژکت
(بشریت)
است
که
به
واسطه پراتیک
واقعیت عینی
را
تغییر می دهد
و
نه
خود پراتیک.
ضمنا
این آیه لنین
چه
ربطی به ادعای حریف مبنی
بر
نقطه عطفی
تاریخی
در
پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس بودن نتایج گرفته شده توسط لنین
دارد؟
طرز «تفکر» اسکولاستیکی
همین است:
حریف
(و نه فقط حریف)
خیال می کند
که
ذکر جمله ای کج و معوج از مش لنین،
همان
و
اثبات هر یاوه دلبخواهی،
همان.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر