۱۳۹۹ اردیبهشت ۵, جمعه

ایرانیان در آیینه این و آن (۳)



منبع:
وال فیسبوک هلن پطروسیان

تأملی 
از
ربابه نون
 
ایرانیان
مردمی
بی تفاوت
بی هویت
توجیه گر
دروغگو
ریاکار
خرافاتی
فرصت طلب
و
طماع
هستند.
 
۱
ایرانیان
مردمی
توجیه گر
هستند.
 
منظور از توجیه کردوکاری
چیست؟
 
  توجیه
فرم مفید و بی ضرر و زیانی از توضیح است.
 
مثال:
در
شرایط  تفتیش و اختناق و سرکوب و ترور
فوت و فن توجیه
به
خدمت گرفته می شود:
یعنی
اعضای جامعه
برای اختفای کردوکار غیرمجاز و ممنوع خود
توضیح بی خطر قابل قبولی
را
اختراع می کنند
تا
اگر
قوای سرکوب سر رسیدند،
مفری از مهلکه خطر
داشته باشند.
 
این بدان معنی است
که
توجیه
بی دلیل و بی محتوا نیست.
 
یعنی
حتما 
نباید ننگی باشد.
 
توجیه
در هر صورت
نشانه سلطه بی اعتمادی میان اعضای جامعه است.
 
توجیه
ضمنا
نشانه فقدان امنیت فردی و اجتماعی
در
جامعه
است.

توجیه
علاوه بر این،
فقط
مربوط به خود فرد توجیه گر
نیست.

توجیه
می تواند به دلیل خریت و وحشیت (وحشی بودن) اعضا و عمال طبقه حاکمه
هم
باشد.

وقتی
بازپرس اوین
خر و خردستیز
باشد،
چاره ای جز توجیه
برای توده 
باقی نمی ماند.

۲
ایرانیان
مردمی
دروغگو
هستند.

دروغ
چیست؟
 
دروغ
ضد راست است.
 
اگر منظور از راست، حقیقت باشد،
دروغ ضد حقیقت است.
 
حقیقت اما چیست؟
 
حقیقت انعکاس نسبتا دقیق و درست واقعیت عینی در آیینه ضمیر آدمی است.
 
پیش شرط کشف حقیقت
اولا
تعلق طبقاتی به سوبژکت تاریخ
است.
ثانیا
داشتن شرایط معرفتی لازم برای شناخت واقعیت عینی است.
 
مثال:
سیدعلی می گوید:
کرونا
توطئه اجنه است.
 
دلیل این دروغ سید علی
اولا
  طبقاتی
است:
سیدعلی
متعلق به طبقات ارتجاعی طویله است
و
حقیقت عینی
خواه و ناخواه
به
نفع این طبقات اجتماعی
نیست.
 
دلیل این دروغ سید علی
ثانیا
معرفتی
است:
سید علی 
فقهی
«می اندیشد»
و
نه
علمی.
 
با
تئولوژی
نمی توان
به
شناخت ویروس
نایل آمد.

یعنی
راستگویی و دروغگویی
به
طرق اوبژکتیو و سوبژکتیو
(طبقاتی و معرفتی)
مشروط می شوند.

ای بسا
راست نمودین
که
دروغی ماهوی
است.

خود همین ادعا 
که
 ایرانیان مردمی دروغگو هستند،
حکمی حقیقی
 نیست.

برای اینکه دروغگویی
در
طویله های طبقاتی
حیاتی ـ مماتی
است
و
لذا
اجتناب ناپذیر است.

اعلام حقیقت
چه بسا
به
قیمت جان آدمیان
تمام می شود.

ای بسا
دروغ
که
مصلحت آمیز
است
و
حقیقتی بی غل و غش
است.

یعنی
اگرچه ظاهر دروغ است،
ولی
ذاتا
و
ماهیتا
دروغ نیست.

ای بسا 
راستگویی
که
نشانه خریت است و نه نشانه صداقت (حقیقت پرستی)

در
جوامع طبقاتی
هراس همه از همه
حکمفرما ست:
یعنی
اعتماد به همنوع
پیشاپیش
قلع و قمع شده است.

مبارزان انقلابی
مجبور به اختفا و استتار مادم العمرند.

بی احتیاطی کوچکی
همان
و
لو رفتن حریف
همان.

تحت سیطره طبقه حاکمه فاشیستی - فوندامنتالیستی ـ میلیتاریستی 
راستگویی
به
نابودی حزبی
منجر می شود.

راستگویی مبارز
 تحت شرایط شکنجه
نوعی خودستیزی و جامعه ستیزی است.

در
جامعه وارونه
معاییر اخلاقی
وارونه می شوند.

ای بسا
راستگویی
که
فرمی از ارتزاق بی شرمانه است.

ای بسا
کارگران و کارمندان
که
مواضع همکاران خود نسبت به کارفرما
را
به
گوش او می رسانند
و
با
راستگویی خویش
به
اخراج همکاران خود از کار
می پردازند.

راستگویی و دروغگویی و دیگر صفات اخلاقی
باید
مورد بررسی مشخص
قرار گیرند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر