۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی (24)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

فصل دوم
توسعه کمونیسم اوتوپیکی در آستانه قرن نوزدهم در آلمان
ادامه

3

استفاده مارکس و انگلس از مفهوم  «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی»

1
·        مارکس و انگلس در سال های (1842 ـ 1844)  با کشف حقایق امور زیر، به محدودیت های تئوری های اجتماعی موجود و به اهمیت گرایشات رفرمیستی ماقبل پرولتری و تبیین تئوریکی آنها پی می برند:

الف
·        با کشف تولد پرولتاریای صنعتی مدرن، از اقشار توده ای ـ خرده بورژوائی

ب
·        با مشاهده تکوین تضادهای اجتماعی میان طبقه متوسط و پرولتاریا
·        (تا آن زمان تنها تضاد های موجود میان اقشار بزرگ و کوچک بورژوائی مشهود بودند)

ت
·        با کشف راه حل این تضادها:
·        کشف این مسئله که حل این تضادها وظیفه تاریخی پرولتاریا ست.

2
·        مارکس و انگلس در اواخر سال 1843 میان کمونیسم بابوفی و کمونیسم نیرومند نوین پس از سال 1830 (کمونیسم دزامی، کابت و وایتلینگ)، تفاوت می گذارند.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 344، 480)

3
·        مارکس و انگلس مشخصات کمونیسم اوتوپیکی را بطورکلی درگرایشات زیرین خلاصه می کنند:

الف

·        در گرایش به سازماندهی روابط شخصی انسان ها

ب
·        در گرایش به سازماندهی تولید و توزیع فراورده ها بنا بر اصول برابری عمومی، برابرسازی کلی و ریاضتگرائی متعاقب با آن.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 458، جلد 3، ص 456، 19، جلد 7، 18، جلد 20، ص 170)  

ت

·        در فقدان (در اختیار نداشتن)  درک مسائل اقتصادی
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 485)

پ
·        در نگرش های ماتریالیستی و آته ئیستی
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 2، ص 140)

ث
·        در نظریات غیرتاریخی ـ دگماتیستی
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 2، ص 88، جلد 4، ص 143، 489، جلد 20، ص 580، جلد 21، ص 215)

ج
·        در باور به اینکه می توان بکمک قیام اقلیتی، نظام اجتماعی موجود را برانداخت.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 7، ص 275، 514، 584، جلد 21، ص 214)
4
·        مارکس و انگلس اما همواره خاطرنشان می شوند که کمونیسم اوتوپیکی، علیرغم محدودیت هایش، همیشه انگشت بر «شاهرگ مسئله» گذاشته است.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 21، ص 357)

5
·        مارکس و انگلس واژه «کمونیسم» را ظاهرا در سال های 40 قرن نوزدهم از کمونیست های اوتوپیکی فرانسه به عاریه می گیرند.

6
·        ارزیابی نظریات فوریه، سن سیمون، اون و شاگردان شان را مارکس و انگلس با توجه به وضع و حال تاریخی مشخص انجام می دهند.

7
·        آنها از این لحاظ، تفاوت موجود میان بابوف و کمونیست های اوتوپیکی سال های 30 و 40 قرن نوزدهم را از سوئی و فوریه، سن سیمون، اون را از سوی دیگر عمده می کنند.

8
·        آنها ضمنا به این نتیجه می رسند که «چون کمونیسم اوتوپیکی فقط تحقق خاص و یکجانبه اصل سوسیالیستی بوده است»، پس ضرورتا در جوار آن می بایستی نظریات سوسیالیستی دیگری نیز پدید آیند.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 344)

9
·        بنظر مارکس و انگلس، سوسیالیسم اوتوپیکی یکی از فرم های نمودین خاص از نظریات اجتماعی  اوایل قرن نوزدهم بوده است.

10
·        مارکس و انگلس مخالف نظر «سوسیالیست های حقیقی» بوده اند که سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی را بمثابه دو تئوری کاملا متفاوت با یکدیگر در نظر می گرفتند.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 3، ص 445، جلد 1، ص 487، جلد 21، ص 493)

11
·        از این رو ست که مارکس و انگلس در «مانیفست حزب کمونیستی»، سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی را در فصل واحدی تحت عنوان «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی ـ انتقادی» مورد بحث قرار می دهند و میان این دو فرم نمودین تئوری اجتماعی و سوسیالیسم خرده بورژوائی، بورژوائی، فئودالی و حقیقی مرزبندی می کنند.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 2، ص 138، جلد 3، ص 441، 445، جلد 4، ص 41، 143، 489، جلد 7، ص 89)

12
·        مارکس حتی در سال 1847از سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی سخن می گوید.
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 4، ص 143)

13
·        مارکس در سال 1848 مفهوم اوتوپیست ها را بشرح زیر تعریف می کند:
·        «بنظر ما اوتوپیست ها کسانی اند که فرم های سیاسی را از بنیان های اجتماعی شان جدا می کنند و بمثابه دگم های عام و انتزاعی مطرح می سازند.»
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 4، ص 513)  

14
·        انگلس در سال های 1876 ـ 1878 در کتابش تحت عنوان «آنتی دورینگ» می نویسد:

الف
·        «بنظر ما اوتوپیست ها، اوتوپیست بودند.
·        زیرا در زمانی که تولید سرمایه داری هنوز از سطح توسعه نازلی برخوردار بود، نمی توانستند جز آن باشند.

ب
·        آنها بناچار عناصر جامعه نوین را در ذهن خود سرهم بندی می کردند.
·        زیرا این عناصر در خود جامعه کهنه هنوز قابل رؤیت نبودند.

ت
·        اوتوپیست ها برای تشکیل جامعه نوین، بناچار مردم را به اطاعت از خرد فرا می خواندند.
·        زیر هنوز نمی توانستند، به اطاعت از تاریخ معاصر فرا خوانند.»
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 20، ص 247)  

15
·        بنابرین، «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی» برای مارکس و انگلس عبارت بودند از فرم های نمودین حیات اجتماعی، که در دوره تشکیل پرولتاریا، بیانگر گرایشات اقشار توده ای ـ ماقبل پرولتری بوده اند.

16
·        مارکس و انگلس علاوه بر این، نام «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی» را برای مرزبندی ـ بلحاظ زبانی ـ میان این نظریات اجتماعی و «سوسیالیسم علمی» به خدمت می گیرند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر