پروفسور
دکتر وینفرید شرودر
برگردان
شین میم شین
فصل دوم
توسعه کمونیسم اوتوپیکی در آستانه قرن نوزدهم در آلمان
ادامه
3
استفاده مارکس
و انگلس از مفهوم «سوسیالیسم و کمونیسم
اوتوپیکی»
1
·
مارکس و انگلس در سال های (1842 ـ
1844) با کشف حقایق امور زیر، به محدودیت
های تئوری های اجتماعی موجود و به اهمیت گرایشات رفرمیستی ماقبل پرولتری و تبیین
تئوریکی آنها پی می برند:
الف
·
با کشف تولد پرولتاریای صنعتی
مدرن، از اقشار توده ای ـ خرده بورژوائی
ب
·
با مشاهده تکوین تضادهای اجتماعی
میان طبقه متوسط و پرولتاریا
·
(تا
آن زمان تنها تضاد های موجود میان اقشار بزرگ و کوچک بورژوائی مشهود بودند)
ت
·
با کشف راه حل این تضادها:
·
کشف این مسئله که حل این تضادها
وظیفه تاریخی پرولتاریا ست.
2
·
مارکس و انگلس در اواخر سال 1843 میان
کمونیسم بابوفی و کمونیسم نیرومند نوین پس از سال
1830 (کمونیسم دزامی، کابت و وایتلینگ)، تفاوت می
گذارند.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 344، 480)
3
·
مارکس و انگلس مشخصات کمونیسم اوتوپیکی
را بطورکلی درگرایشات زیرین خلاصه می کنند:
الف
·
در گرایش به سازماندهی روابط شخصی
انسان ها
ب
·
در گرایش به سازماندهی تولید و
توزیع فراورده ها بنا بر اصول برابری عمومی، برابرسازی کلی و ریاضتگرائی متعاقب با
آن.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 458، جلد 3، ص 456، 19، جلد
7، 18، جلد 20، ص 170)
ت
·
در فقدان (در اختیار نداشتن) درک مسائل اقتصادی
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 485)
پ
·
در نگرش های ماتریالیستی و آته
ئیستی
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 2، ص 140)
ث
·
در نظریات غیرتاریخی ـ دگماتیستی
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 2، ص 88، جلد 4، ص 143، 489، جلد
20، ص 580، جلد 21، ص 215)
ج
·
در باور به اینکه می توان بکمک
قیام اقلیتی، نظام اجتماعی موجود را برانداخت.
·
(مارکس
و انگلس، «کلیات»، جلد 7، ص 275، 514، 584، جلد 21، ص 214)
4
·
مارکس و انگلس اما همواره خاطرنشان می
شوند که کمونیسم اوتوپیکی، علیرغم محدودیت هایش، همیشه انگشت بر «شاهرگ مسئله» گذاشته
است.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 21، ص 357)
5
·
مارکس و انگلس واژه «کمونیسم» را ظاهرا
در سال های 40 قرن نوزدهم از کمونیست های اوتوپیکی فرانسه به عاریه می گیرند.
6
·
ارزیابی نظریات فوریه، سن سیمون، اون و شاگردان شان را مارکس و انگلس با توجه به وضع و حال تاریخی مشخص انجام
می دهند.
7
·
آنها از این لحاظ، تفاوت موجود
میان بابوف و کمونیست های اوتوپیکی سال های 30 و
40 قرن نوزدهم را از سوئی و فوریه، سن سیمون، اون
را از سوی دیگر عمده می کنند.
8
·
آنها ضمنا به این نتیجه می رسند که
«چون کمونیسم اوتوپیکی فقط تحقق خاص و یکجانبه اصل سوسیالیستی بوده است»، پس
ضرورتا در جوار آن می بایستی نظریات سوسیالیستی دیگری نیز پدید آیند.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 344)
9
·
بنظر مارکس
و انگلس، سوسیالیسم اوتوپیکی یکی از فرم های نمودین خاص از نظریات
اجتماعی اوایل قرن نوزدهم بوده است.
10
·
مارکس و انگلس مخالف نظر «سوسیالیست
های حقیقی» بوده اند که سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی را بمثابه دو تئوری کاملا
متفاوت با یکدیگر در نظر می گرفتند.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 3، ص 445، جلد 1، ص 487، جلد 21،
ص 493)
11
·
از این رو ست که مارکس و انگلس در «مانیفست حزب کمونیستی»، سوسیالیسم و
کمونیسم اوتوپیکی را در فصل واحدی تحت عنوان «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی ـ
انتقادی» مورد بحث قرار می دهند و میان این دو فرم نمودین تئوری اجتماعی و
سوسیالیسم خرده بورژوائی، بورژوائی، فئودالی و حقیقی مرزبندی می کنند.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 2، ص 138، جلد 3، ص 441، 445، جلد
4، ص 41، 143، 489، جلد 7، ص 89)
12
·
مارکس حتی در سال 1847از
سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی سخن می گوید.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 4، ص 143)
13
·
مارکس در سال 1848 مفهوم اوتوپیست ها را بشرح زیر تعریف می کند:
·
«بنظر ما اوتوپیست
ها کسانی اند که فرم های سیاسی را از بنیان های اجتماعی شان جدا می کنند و
بمثابه دگم های عام و انتزاعی مطرح می سازند.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 4، ص 513)
14
·
انگلس در سال های 1876 ـ 1878
در کتابش تحت عنوان «آنتی دورینگ» می نویسد:
الف
·
«بنظر ما اوتوپیست
ها، اوتوپیست بودند.
·
زیرا در زمانی که تولید سرمایه
داری هنوز از سطح توسعه نازلی برخوردار بود، نمی توانستند جز آن باشند.
ب
·
آنها بناچار عناصر جامعه نوین را
در ذهن خود سرهم بندی می کردند.
·
زیرا این عناصر در خود جامعه کهنه
هنوز قابل رؤیت نبودند.
ت
·
اوتوپیست ها برای تشکیل جامعه نوین،
بناچار مردم را به اطاعت از خرد فرا می
خواندند.
·
زیر هنوز نمی توانستند، به اطاعت
از تاریخ معاصر فرا خوانند.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 20، ص 247)
15
·
بنابرین، «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی»
برای مارکس و انگلس عبارت بودند از فرم های
نمودین حیات اجتماعی، که در دوره تشکیل پرولتاریا، بیانگر گرایشات اقشار توده ای ـ
ماقبل پرولتری بوده اند.
16
·
مارکس و انگلس علاوه بر این، نام
«سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی» را برای مرزبندی ـ بلحاظ زبانی ـ میان این نظریات اجتماعی
و «سوسیالیسم علمی» به خدمت می گیرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر