فصل
پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
چهارم
پوزیتیویسم و
فلسفه حیات
به مثابه طرز
تفکر:
انکار سیستم
وارگی (سیستمیت) تفکر کلاسیک بورژوائی
قسمت ششم
اکلکتیسیسم (4)
ادوارد فون هارتمن
ادامه
6
·
هدف اکلکتیسیسم ادوراد فون هارتمن،
یک کاسه کردن انواع مختلف ایدئالیسم و اصول فلسفی مربوطه در آن زمان بود.
·
ادوراد فون هارتمن می خواست مقولات
«سوبژکتیف ـ رئال»، «اوبژکتیف ـ رئال»، حوزه ی «متافیزیکی» و همراه با آن، تئوری شناخت،
طبیعتفلسفه و متافیزیک را در سیستم فراگیر واحدی یک کاسه کند.
7
·
در نظر هارتمن، آموزش مقولات
متافیزیکی بنیان تکمیل این سیستم جلوه می کرد:
·
«حوزه متافیزیکی عبارت است از ماهیت پنهان در
پشت پدیده ی بظاهر دوگانه.
·
حوزه متافیزیکی با روح ناخودآگاه
انطباق دارد که ریشه وحدتمند روح خودآگاه، طبیعت، شعور (ضمیر)، هستی، جهان درونی و
برونی است.»
·
(ادوارد فون هارتمن، «آموزش مقولات»، جلد 1،
ص 1، 1923)
8
·
در مغایرت با ایدئالیسم دوره
کلاسیک بورژوائی (فلسفه کلاسیک بورژوائی)، طرح «روح ناخودآگاه» هارتمن پاسدار ایدئالیسم
فلسفه حیات بود.
·
طرح «روح ناخودآگاه»، جنبه های غیرمنطقی
و ضد منطقی را به مثابه نتیجه روش استنتاجی و تحلیل منطقی قلمداد می کرد:
·
«جنبه های غیر منطقی از شرایط متافیزیکی نشئت
نمی گیرند، بلکه حاصل خود تجزیه و تحلیل به مثابه آخرین مانده ی (بقیه ی) منطقی
غیر قابل حل اند.»
·
(همانجا، ص 13)
9
·
بنظر ادوراد فون هارتمن، «در اکثر
مقولات، دفاتر دوگانه ی منشاء متافیزیکی از جنبه های منطقی و غیر منطقی خودنمائی
می کند.
·
فقط اولی (حنبه های منطقی) خصلت
مقوله ای دارد.
·
اما دومی (جنبه های غیر منطقی)
مقصد نهائی مقوله ها را تعیین می کند، بدون اینکه به رابطه ای ، یعنی به مقوله
برسد.»
·
(همانجا، جلد 3، ص 226)
·
(بنظر هارتمن، جنبه های غیر منطقی نقطه زمانی
ئی را تعیین می کنند که نظری تا آن زمان معتبر است و یا تا آن زمان باید عملی و
اجرا شود. مترجم)
10
·
ادوارد فون هارتمن اگرچه واقعیت
علوم طبیعی را قبول داشت، ولی آنها را به توصیف صرف جهان پدیده ها از منظر حواشی چیزها
محدود می کرد.
·
او ضمنا علوم طبیعی را تحت تابعیت
متافیزیک ایدئالیستی قرار می داد که «فونکسیون مطلق را از جانب ماهیت به مثابه
نقطه نظر مرکزی تلقی می کند.»
11
·
بدین طریق، بنظر می رسد که ماتریالیسم
خودپوی علوم طبیعی از عرصه بدر رانده می شود:
·
به قول هارتمن، «آنچه که علوم
طبیعی به مثابه جهان عینی مورد عمل و بررسی قرار می دهند، متافیزیک را به مثابه کرد
و کار چندگانه ـ یگانه ی سوبژکت کرد و کار مطلق در نظر می گیرد.»
·
(همانجا، جلد 1، ص 67)
12
·
آثار هارتمن نه فقط گشتاورهای بنیادی
فلسفه حیات را و برسمیت شناسی فلسفه حیات را تبلیغ می کرد، بلکه در جهت تشکیل جو
روشنفکری (و عملا ضد روشنفکری) تلاش می ورزید، جوی که در آن، تقدم «روح ناخوداگاه»
و دیالک تیک ستیزی، ظاهر طبیعی به خود می گرفت و فرقه های جدیدی از فلسفه حیات پا
به عرصه وجود می نهادند و برای خود جا باز می کردند.
·
همین فرقه های جدید فلسفه حیات اما
عمارت فکری هارتمن را به لرزه می افکندند و فلسفه او را به دست باد فراموشی می
سپردند.
13
·
در این دوره، به اندازه کافی سیستم
وجود نداشت تا جای خالی سیستم های فلسفی کلاسیک بورژوائی پر شود و بدیل آن جا
افتد.
·
اما علیرغم آن، بلحاظ سیستم کم و
کسری وجود نداشت، سیستم هائی که در هیئت فرمال شان به آموزش های فلسفی به میراث
مانده (از فلسفه کلاسیک بورژوائی) چسبیده بودند و نمی توانستند از عهده ارضای
نیازهای سیستم ستیزانه ی فلسفه حیات بر آیند.
·
مراجعه کنید به فلسفه حیات در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
14
·
ایدئالیسم مکتبی واره فلسفه «روح
ناخودآگاه» ادوارد فون هارتمن، اگرچه هنوز با «احیای ایدئالیسم» در نقطه عطف قرن (19ـ
20) خوانائی داشت، اما فاقد اهمیت شده بود و موی دماغی برای فرقه های زیر:
الف
گئورگ سیمل (1858 ـ 1918)
فیلسوف، جامعه شناس آلمانی
از فلاسفه فلسفه حیات، نئوکانتیانیسم
موضوع پژوهش:
فلسفه فرهنگ
جامعه تضاد
·
موی دماغی برای فلسفه حیات ایدئالیسی
دیگرگونه و امپرسیونیستی سیمل بود.
ب
فریدریش نیچه (1844 ـ 1900)
فیلسوف، شاعر و فیلولوگ کلاسیک آلمانی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم و ایراسیونالیسم (خردستیزی)
از مهمترین فلاسفه بورژوائی واپسین
·
موی دماغی برای آیین نوپدید نیچه
بود.
ت
سورن کیرکگارد (1813 ـ 1855)
فیلسوف، مقاله نویس، تئولوگ و نویسنده مذهبی دانمارکی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم
·
موی دماغی برای کشف کیرکگارد بود.
پ
کارل یاسپرس (1883 ـ 1969)
روانکاو و فیلسوف آلمانی
نماینده فلسفه حیات که با اگزیستانسیالیسم سارتر تفاوت های
جدی داشت.
موضوعات آثار فلسفی او فلسفه مذهب و فلسفه روشنفکرانه
بودند.
·
موی دماغی برای تفکر هاسرل، یاسپرس
و هایدگر بود که شور و شوق و اشتیاق شان از هاله غلبه بر مسئله گذاری ها و نقطه
نظرات فلسفی سنتی برمی خاست.
ث
·
فرم استنتاجی پوزیتیویسم نیز که
مورد احترام هارتمن بود، در حال بدر رانده شدن از عرصه بود.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر