۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (165)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه     
قسمت دوم
ایدئالیسم حیات:

 گئورگ سیمل (1858 ـ 1918)
  
4
·        این مفهوم حیات سیمل با مفهوم حیات دیلتی خویشاوند است.

الف
·        حیات هم بنظر دیلتی و هم بنظر سیمل، مقوله اصلی اولیه،  بنیادین و صرفنظرناپذیر است.  

ب
·        مفهوم حیات در قاموس دیلتی و سیمل به ایراسیونالیته (ضدعقلیت) سرشته است.  

ت
·        روانگذشت هم بنظر دیلتی و هم بنظر سیمل، طرز تشکیل حیات و  به عیارت دیگر، زادگاه حیات تلقی می شود.

·        (واژه «روانگذشت» ( Erlebnis) را مدیون احسان طبری هستیم. مترجم )   

ت
·        حیات در قاموس دیلتی و سیمل در عرصه عناصر سوبژکتیف قرار دارد.  

پ
·        ضمنا هم دیلتی و هم سیمل، حیات را در نوسان میان عناصر فردی ـ سوبژکتیف و میانفردی ـ اوبژکتیف تلقی می کنند.  

5
·        در درک (استنباط) سیمل اما این گشتاور مشترک با دیلتی تا تمایزات فی مابین پیش برده می شود و تحت تابعیت ترکیبی از استنباطات شوپنهاور و نیچه قرار داده می شود که حیات را    «علت متافیزیکی» قلمداد می کنند و به مقام درک علمی ـ انسانی (درک مبتنی بر علوم انسانی) و شعور تاریخی ارتقا می دهند و به مثابه چیزی «تیره، درخود، غیرقابل درک» در این سوی علوم جا می دهند.
·         (سیمل، «یاد داشت های پراکنده و نظرات»، ص 5، 1967)

·        بدین طریق، «دانش هرمه نویتیکی» سؤال انگیز و تق و لق می ماند.  

6
·        هماهنگی هائی که بنظر دیلتی از خصوصیات حیات و عینی گشتن های آنند، در قاموس شوپنهاور و نیچه به درجه تناقضات ذاتی و غیر قابل حل ارتقا داده می شوند.

7
·        سیمل می نویسد:
·        «من خود را در مفهوم حیات در نقطه مرکزی قرار می دهم.
·        در نقطه ای که دو راه به روی من باز می شود:  

الف
·        راهی به سوی روح و من   

ب
·        راهی به سوی ایده، کاینات و محض و یا مطلق  

·        حیات به مثابه خارجی ترین عینیت نمودار می گردد و ما به مثابه سوبژکت های روحی ـ به مثابه وسیع ترین و مستحکم ترین عینی گشتن سوبژکت ـ می توانیم بدون واسطه در آن نفوذ کنیم.

·        (نفوذ و یا شناخت بی واسطه یعنی نفوذ و یا شناخت بدون مدد گرفتن از  مفاهیم، مقولات و غیره. بدون مدد گرفتن از خرد. مترجم)

·        ما با حیات در وسط من و ایده، در وسط سوبژکت و اوبژکت، در وسط شخص و کاینات قرار می گیریم.
·        حیات به ما واگذار شده است.
·        ما نه ارباب هستی هستیم و نه برده هستی.
·        به همین دلیل آزادیم.»
·        (همانجا، ص 6)    

7
·        تضاد حیات همین جا ست:
·        حیات با من مرتبط است و علیرغم آن فراتر از مرزهای من است.
·        حیات جریانات و جاری شدن های لاینقطع است.
·        اما علیرغم آن در فرم های عینی گشته منجمد و سفت و سخت   می شود.
·        حیات شدن و بودن است.
·        حیات بیشتر زیستن و بیشتر از زیستن است.
·        گشتاورهای دیالک تیک واقعیت عینی و یا انعکاس مقوله ای واقعیت عینی در میدان تنش سوبژکتیف و آنچه که خود را از سوبژکتیف مجزا می سازد و نسبت بدان بیگانه می شود، قرار دارند.
·        آنجا که به مثابه دلایل دوپهلوئی متافیزیکی حیات ایراسیونال (ضد عقلی)، اعتبار دارند.
·        اگر هم در جریان تحتانی رودخانه همان حیات، سایه های زندگی و کاینات تیره شوند، علیرغم آن، چنان بنظر می رسد که حیات حول عناصر سوبژکتیف می چرخد، بدون آنکه در آنها حل شود.

8
·        این وارد کردن طرح زیستمندی و کاینات (بیوز و کوسموس) از سوی سیمل را «تصحیح فلسفه حیاتی تئوری روح ایدئالیستی» قلمداد می کنند.

·        مالتر می نویسد:
·        «بنظر سیمل، آنجا ایدئالیسم تصحیح می شود که روح در روند کهکشانی ـ اوولوسیونی (تکاملی) به مثابه عالی ترین مرحله نمودار می گردد.»   
·        (مالتر، «فرهنگ و تضاد»، متانقد سیمل بر تئوری ایدئالیستی روح، مجله پژوهش فلسفی، جلد 31، ص 278، 1977)

9
·        موفقیت در تبدیل ایدئالیسم روح به ایدئالیسم حیات در قاموس فلسفه حیات به صورت سراب صرفنظر ناپذیر ایدئالیسم بطور کلی جلوه گر می شود.

·        سیمل می نویسد:
·        «میان تداوم و فرم به مثابه آخرین اصل جهانساز، تضاد عمیقی وجود دارد.»
·        (سیمل، «استنباط حیات»، ص 16)     

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر