فصل پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
پنجم
معمای
حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه
قسمت دوم
ایدئالیسم
حیات:
گئورگ سیمل (1858 ـ 1918)
4
·
این مفهوم حیات سیمل با مفهوم حیات
دیلتی خویشاوند است.
الف
·
حیات هم بنظر دیلتی و هم بنظر سیمل،
مقوله اصلی اولیه، بنیادین و صرفنظرناپذیر
است.
ب
·
مفهوم حیات در قاموس دیلتی و سیمل
به ایراسیونالیته (ضدعقلیت) سرشته است.
ت
·
روانگذشت هم بنظر دیلتی و هم بنظر
سیمل، طرز تشکیل حیات و به عیارت دیگر،
زادگاه حیات تلقی می شود.
·
(واژه «روانگذشت» ( Erlebnis) را مدیون
احسان طبری هستیم. مترجم )
ت
·
حیات در قاموس دیلتی و سیمل در
عرصه عناصر سوبژکتیف قرار دارد.
پ
·
ضمنا هم دیلتی و هم سیمل، حیات را
در نوسان میان عناصر فردی ـ سوبژکتیف و میانفردی ـ اوبژکتیف تلقی می کنند.
5
·
در درک (استنباط) سیمل اما این
گشتاور مشترک با دیلتی تا تمایزات فی مابین پیش برده می شود و تحت تابعیت ترکیبی
از استنباطات شوپنهاور و نیچه قرار داده می شود که حیات را «علت متافیزیکی» قلمداد می کنند و به مقام درک
علمی ـ انسانی (درک مبتنی بر علوم انسانی) و شعور تاریخی ارتقا می دهند و به مثابه
چیزی «تیره، درخود، غیرقابل درک» در این سوی علوم جا می دهند.
·
(سیمل، «یاد داشت های
پراکنده و نظرات»، ص 5، 1967)
·
بدین طریق، «دانش هرمه نویتیکی» سؤال
انگیز و تق و لق می ماند.
6
·
هماهنگی هائی که بنظر دیلتی از
خصوصیات حیات و عینی گشتن های آنند، در قاموس شوپنهاور و نیچه به درجه تناقضات
ذاتی و غیر قابل حل ارتقا داده می شوند.
7
·
سیمل می نویسد:
·
«من خود را در مفهوم حیات در نقطه مرکزی قرار
می دهم.
·
در نقطه ای که دو راه به روی من
باز می شود:
الف
·
راهی به سوی روح و من
ب
·
راهی به سوی ایده، کاینات و محض و
یا مطلق
·
حیات به مثابه خارجی ترین عینیت
نمودار می گردد و ما به مثابه سوبژکت های روحی ـ به مثابه وسیع ترین و مستحکم ترین
عینی گشتن سوبژکت ـ می توانیم بدون واسطه در آن نفوذ کنیم.
·
(نفوذ و یا شناخت بی واسطه یعنی
نفوذ و یا شناخت بدون مدد گرفتن از مفاهیم،
مقولات و غیره. بدون مدد گرفتن از خرد. مترجم)
·
ما با حیات در وسط من و ایده، در
وسط سوبژکت و اوبژکت، در وسط شخص و کاینات قرار می گیریم.
·
حیات به ما واگذار شده است.
·
ما نه ارباب هستی هستیم و نه برده
هستی.
·
به همین دلیل آزادیم.»
·
(همانجا، ص 6)
7
·
تضاد حیات همین جا ست:
·
حیات با من مرتبط است و علیرغم آن فراتر
از مرزهای من است.
·
حیات جریانات و جاری شدن های لاینقطع
است.
·
اما علیرغم آن در فرم های عینی
گشته منجمد و سفت و سخت می شود.
·
حیات شدن و بودن است.
·
حیات بیشتر زیستن و بیشتر از زیستن
است.
·
گشتاورهای دیالک تیک واقعیت عینی و
یا انعکاس مقوله ای واقعیت عینی در میدان تنش سوبژکتیف و آنچه که خود را از سوبژکتیف
مجزا می سازد و نسبت بدان بیگانه می شود، قرار دارند.
·
آنجا که به مثابه دلایل دوپهلوئی متافیزیکی
حیات ایراسیونال (ضد عقلی)، اعتبار دارند.
·
اگر هم در جریان تحتانی رودخانه همان
حیات، سایه های زندگی و کاینات تیره شوند، علیرغم آن، چنان بنظر می رسد که حیات حول
عناصر سوبژکتیف می چرخد، بدون آنکه در آنها حل شود.
8
·
این وارد کردن طرح زیستمندی و کاینات
(بیوز و کوسموس) از سوی سیمل را «تصحیح فلسفه حیاتی تئوری روح ایدئالیستی» قلمداد
می کنند.
·
مالتر می نویسد:
·
«بنظر سیمل، آنجا ایدئالیسم تصحیح می شود که
روح در روند کهکشانی ـ اوولوسیونی (تکاملی) به مثابه عالی ترین مرحله نمودار می
گردد.»
·
(مالتر، «فرهنگ و تضاد»، متانقد سیمل بر
تئوری ایدئالیستی روح، مجله پژوهش فلسفی، جلد 31، ص 278، 1977)
9
·
موفقیت در تبدیل ایدئالیسم روح به ایدئالیسم
حیات در قاموس فلسفه حیات به صورت سراب صرفنظر ناپذیر ایدئالیسم بطور کلی جلوه گر
می شود.
·
سیمل می نویسد:
·
«میان تداوم و فرم به مثابه آخرین اصل
جهانساز، تضاد عمیقی وجود دارد.»
·
(سیمل، «استنباط حیات»، ص 16)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر