۱۳۹۳ مرداد ۱۱, شنبه

سیری در گلستان سعدی (149)

اثری از حسین رزاقی
 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین

بس بدیدم، چو سختی آمد پیش
کآدمیزاده گشت از ره خویش.

·        در این بیت نیما، تز «درک ماتریالیستی تاریخ» با صراحت تام و تمام نمایندگی می شود:
·        چه بسا کسا که به سبب شرایط دشوار زیست، دچار فساد می شود.

1
بس بدیدم، چو سختی آمد پیش
کآدمیزاده گشت از ره خویش.

·        تفاوت و تضاد ماهوی بینش نیما حتی با بزرگان سیاست و علم و فکر و فرهنگ از هر دار و دسته غیرقابل انکار است:
·        نیما اهل اندرز انتزاعی نیست.
·        نیما در نهایت دقت و علمیت اعلام می دارد که طی صراط مستقیم و یا انحراف از آن، نه جبلی و لدنی و مادر زادی و تصادفی و سوبژکتیف محض، بلکه وابسته و منوط به شرایط مادی زیست است:
·        اگر «سختی پیش آید، آدمی زاده می تواند از صراط مستقیم منحرف شود» و حتی مفسد فی الارض گردد.

2
·        در فلسفه تاریخ نیما، جلاد مادر زاد وجود ندارد.
·        نهاد و طینت و ذات نیک و بد خدا دادی و مادر زادی، در بینش نیما، جفنگی بیش نیست.
·        انسان همراه با دیگر اعضای جامعه، هم جامعه را می سازد و هم در روند ساختن جامعه، خود ساخته می شود:
·        وجود اجتماعی در تحلیل نهائی شعور اجتماعی را تعیین می کند، شعور اجتماعی نیز به نوبه خود بر وجود اجتماعی تأثیر می گذارد.

·        چند و چون فکری، اخلاقی، روحی، روانی و رفتاری انسان ها نه اولین، نه خدا دادی، نه مادر زادی، نه لایتغیر، نه ازلی و نه ابدی، بلکه، ثانوی است، اجتماعی است، اکتسابی است، تاریخی است، یعنی روزی پدید آمده و روزی زوال خواهد یافت، یعنی تغییرپذیر است. 

·        ازلی و ابدی فقط و فقط قانون تغییر است.
·        لایزال و لا زوال سیکل پیدایش و رشد و زوال است.
·        مطلق، حرکت است.
·        نسبی، سکون است.

3
بس بدیدم، چو سختی آمد پیش
کآدمیزاده گشت از ره خویش.

·        این بیت نیما فاتحه بلندی بر تئولوژی (فقه)  است.
·        فاتحه بلندی بر بهانه تراشی های مذهبی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی ـ صهیونیستی بر تئوری های خرافی توجیه آدمکشی است.
·        با اعدام همنوعان به جرم دزدی و دگراندیشی و انحرافات اخلاقی و لغزش های فردی دیگر، مسئله ای حل نمی شود:
·        حل رادیکال و ریشه ای مسائل در تغییر شرایط مادی زیست است.
·        در تحول وجود اجتماعی است.
·        در تغییر مناسبات تولیدی است و نه در بمباران و کشتار و شکنجه و اعدام همنوعان.

4
·        نیما دیالک تیک ننگ و نام رایج را نیز مثل همه هنجارها و مفاهیم دیگر، از نو تعریف می کند و چه بسا با محتوای علمی و هومانیستی نوینی پر می کند:

(نیما یوشیج، «مجموعه کامل اشعار نیما»، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 170.)  

نیک باید به کار سنجیدن
اندکی هم به خویشتن دیدن

گر خود آوازه رنگ بود از من
همه آوازه ننگ بود از من

·        معنی تحت اللفظی:
·        نیک را باید در پرتو کار سنجید.
·        ضمنا به خویشتن او نیز باید اندکی توجه داشت.
·        اگر نام من به ترفند رنگ باشد، پس نام من، ننگ باشد و نه نام.

5
·        باورش دشوار است، ولی واقعیت دارد و به هیچ ترفندی نمی توان منکر شد.
·        همین دو بیت سرشار از تئوری و اسلوب است، سرشار از علمی ترین تئوری و مطمئن ترین اسلوب است.
·        برای اثبات این حقیقت امر باید این دو بیت را مورد تأمل و تحلیل دیالک تیکی قرار داد:  

6
نیک باید به کار سنجیدن

·        ما نمی دانیم که نیما چگونه به این گنج نظری دست یافته است؟
·        این یکی از کشفیات بزرگ مارکس و انگلس است:
·        محک و معیار تعیین حقیقت پراتیک است.

·        نیما در این مصراع همین کشف مارکس را در نهایت صراحت و شفافیت نمایندگی می کند:
·        محک و معیار تمیز و تشخیص خیر از شر، خیر از شرور، خادم  از خاین، کار است.

·        این حکم آهنین نیما اما به چه معنی است؟

7
نیک باید به کار سنجیدن

·        این مصراع چهار کلمه ای نیما حاوی کلی حرف های مهم و اساسی مستور و پنهان از نظر است:
·        این بدان معنی است که معیار و محک عینی و مطمئن برای تمیز و تشخیص و تعیین خیر از شر، خادم از خاین، نه ملیت، نه مذهب، نه تقوا، نه نام، نه ننگ، نه تشویق، نه تنبیه، نه ارتقای مقام، نه تنزل رتبه بلکه کار او ست، بلکه پراتیک او ست.

·        به زبان فلسفی، معیار تمیز خیر از شر، باید معیاری عینی (اوبژکتیف)  و عملی باشد و نه معیاری ذهنی (سوبژکتیف) و ادعائی (حرفی)

·        دیالک تیک حرف و عمل
·        دیالک تیک تئوری و پراتیک
·        دیالک تیک عینی و ذهنی
·        دیالک تیک اوبژکتیف و سوبژکتیف 

8
نیک باید به کار سنجیدن

·        می توان گفت که نیما در دیالک تیک اوبژکتیف و سوبژکتیف، نقش تعیین کننده را از آن اوبژکتیف می داند.
·         و در دیالک تیک تئوری و پراتیک و یا حرف و عمل، نقش تعیین کننده را از آن پراتیک (عمل) می داند.
·        ابیات بعدی این شعر تصدیق و تأییدی روشن بر استنباط ما ست.

9
نیک باید به کار سنجیدن
اندکی هم به خویشتن دیدن

·        مصراع دوم این بیت بدان معنی است که در دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف، نقش تعیین کننده از آن اوبژکتیف است.
·        نظر نیما در این مورد از صراحت روشنی برخوردار است:


اندکی هم به خویشتن دیدن

·        کار هر کس را بدقت سنجیدن و به جنبه های سوبژکتیف (به خویشتن او) هم اندکی پرداختن.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

·        این چیزی جز دقت مارکسیستی ـ لنینیستی در ارزیابی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی نیست.

·        حالا چه باید کرد؟

·        کسانی هستند که خیلی متدین اند و سند پشت سند منتشر می کنند، مبنی بر اینکه نیما فردی متدین، مذهبی و خرافی بوده ونه شاعری انقلابی با جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی:
  
نيما در ياد داشت‌ هاي شخصي ‌اش مي ‌نويسد:
«چقدر به ايما و اشاره من جوانان خام توده ‌اي را نصيحت کردم که روس‌ ها خيال خوردن ما را دارند، که در دنيا خدايي هست، که انبيا به حق‌ اند و دين بالاتر از مسلک است و مصونيت براي انسان لازم است، دين هم دنيا و هم آخرت را مي ‌پايد، حال آنکه مسلک ‌ها فقط از يک راه فکر مي ‌کنند.
ولي به خرج آنها نرفته است

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر