پروفسور الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین
1
·
تحت تأثیر محرکه کار، بویژه تحت تأثیر حرکات و کردوکار دست ها که دمبدم متمایزتر می شوند، در مغز
انسانی بتدریج سیستم علامتی ثانویه، یعنی شالوده نویروفیزیولوژیکی تفکر و زبان (سخنگوئی)
تشکیل می یابد.
·
مراجعه کنید به نویروفیزیولوژی، سیستم علامتی اولیه،
سیستم علامتی ثانویه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
تفکر بنا بر پیدایش خود بطور اجتماعی مشروط بوده و از
«از آن خود کردن» محیط زیست توسط انسان ها نشئت گرفته است.
·
مراجعه کنید به سیستم علامتی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
·
تفکر و زبان با هم وحدتی ناگسستنی تشکیل می دهند.
·
مراجعه کنید به زبان در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
·
به قول کلاسیک های مارکسیسم، «زبان، واقعیت بلاواسطه
تفکر است.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 3، ص 432)
5
·
تفکر عبارت است از کار با مفاهیم.
·
و مفاهیم به تبیین زبانی در قالب واژه ها نیاز مبرم دارند.
·
(واژه همزاد همیشگی مفهوم است و جمله همزاد همیشگی حکم.
·
میان واژه و مفهوم (جمله و حکم) از سوئی رابطه دیالک تیکی ماده و روح بر قرار
است و از سوی دیگر رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا.
·
واژه فرم و ظرف و قالبی است که با مفهوم به مثابه محتوا
پر می شود.
·
واژه و جمله ضمنا روح تجسم یافته اند.
·
جمله اندیشه ی مادیت یافته، مرئی و ملموس شده است.
مترجم)
6
·
سیستم علامتی ثانویه
تنها در سایه همکاری زبان می تواند کار کند.
·
زیرا واژه هاعلائم خودویژه این سیستم اند.
7
·
تفکر انعکاس منفعل و محض واقعیت عینی نیست.
8
·
تفکر در روند چالش و کشمکش فعال انسان با محیط زیست
طبیعی و اجتماعی پدید می آید و پیشرفت می کند.
9
·
تفکر خصلت فعال دارد و از استقلال نسبی برخوردار است.
10
·
تفکر می تواند با کار روی مفاهیم ناب، ضمن در نظر گرفتن
قوانین منطقی به معارف حقیقی جدیدی دست یابد.
11
·
به قول کلاسیک های مارکسیسم، «اگر ما پیش شرط ها را
بدرستی برگزینیم و قوانین تفکر را بدرستی به مورد اجرا در آوریم، نتیجه کار،
ناگزیر با واقعیت انطباق پیدا خواهد کرد.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 573)
12
·
این قدرت تفکر در دستیابی به شناخت، امری که برای تجربه
حسی غیرممکن و یا بطور بیواسطه غیرممکن است، امکان پیش
بینی علمی و تدوین فرضیه ها و تئوری های علمی را پدید می آورد و شناخت
ژرفتر و دقیقتر واقعیت عینی را (در مقایسه با شناخت واقعیت عینی با اتکای صرف به شناخت
حسی) امکان پذیر می سازد.
13
·
استقلال تفکر اما نسبی است.
·
چون تفکر ـ در تحلیل نهائی ـ بر پایه تجربه حسی استوار
است و در روند پراتیک اجتماعی توسعه و تکامل می یابد که آخرین محک صحت آن نیزمحسوب
می شود.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک تئوری و پراتیک، دیالک تیک حسی
و عقلی، دیالک تیک تجربی و نظری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
14
·
اشتراط (مشروطیت) اجتماعی تفکر در جنبه
های مختلف آن، آن را به تنها مشخصه محض انسان اجتماعی بدل می سازد.
15
·
در رابطه با توسعه سیبرنتیک و استفاده عملی و فنی از آن
(ایجاد دستگاه های فنی، ماشین های محاسبه گر و غیره، که شیوه کارشان تشابه
ساختاری با کار مغز انسانی در اجرای عملیات
منطقی و روندهای فکری دارد)، سبب رسیدن به این نتیجه شده که گویا این نوع ماشین ها
متفکرند.
·
مراجعه کنید به ایزومورفی در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
16
·
چنین نتیجه گیری ئی بر تفسیر ماتریالیستی ـ مکانیکی از
تفکر مبتنی است.
·
مراجعه کنید به ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
17
تفاوت
مغز با ماشین
الف
·
تفکر تصاویر فکری از واقعیت موجود بوجود می آورد و با آنها
کار می کند.
·
ماشین ها اما بر عکس، با علائم حسی و محتوای مادی آنها
سر و کار دارند.
ب
·
ماشین ها تصاویر فکری ایجاد نمی کنند، بلکه فقط به ایجاد
علائم می پردازند که معنی شان توسط انسان ها تعیین می شود.
ت
·
محصول اجتماعی بودن تفکر به تنهائی، برای اثبات بطلان هر
گونه «تفکر ماشینی» کافی است.
پ
·
ماشین های سیبرنتیکی اما امکان آن را پدید می آورند که
سلسله ای از عملیات کلیشه ای که تا کنون بواسطه تفکر انسانی انجام می یافت، بطور
ماشینی و سریعتر و دقیقتر انجام گیرند.
ث
·
ماشین های سیبرنتیکی ـ بمثابه وسایل کمکی ـ به
توسعه و گسترش قدرت تفکر انسانی در
تصویرسازی هرچه دقیقتر و عمیقتر از واقعیت عینی یاری می رسانند.
·
مراجعه کنید به شعور، شناخت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر