پروفسور
دکتر الفرد کوزینگ
پروفسور
مانفرد بور
پروفسور
گئورگ کلاوس
برگردان
شین میم شین
بخش اول
تصویرتئوری
بطور کلی
ادامه
·
از این رو، تصاویر واقعیت عینی که در روند شناخت حاصل می آیند، نه کپیه های مکانیکی، بلکه
«ترجمه» های بغرنج متناسب با قوانین خودویژه کرد و
کار معرفتی انسانی اند.
1
·
اما میان تصاویر و چیزهای تصویرسازی شده رابطه روشنی
وجود دارد، نوعی همفرمی (ایزومرفی) که در فرم های تصویری متفاوت، فرم های
متفاوتی به خود می گیرند.
2
·
تصاویر در شناخت عقلی
به درجات مختلفی با عناصر قراردادی، بویژه با علائم و سیستم های علامتی پیوند دارند.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی در تارنمای دیارة
المعارف روشنگری
3
·
این تصاویر برای تدوین سیستم
های نظری (تئوریکی) و برای فرمالیزه کردن آنان ضروری
اند.
·
مراجعه کنید به سمیوتیک
در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
4
موریتس اشلیک (1882 ـ 1936)
فیزیکدان و فیلسوف و مؤسس محفل وین
·
مطلق کردن این علائم
قراردادی و تفسیر ایدئالیستی آنها از
سوی نئوپوزیتیویسم به پیدایش تئوری علائم شناخت منجر شده که بنا بر آن، شناخت از تنظیم علائم مربوط به واقعیات امور معینی
تشکیل می یابد.
·
(اشلیک، «آموزش شناخت
عمومی»، 1)
5
·
تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی بر بنیان دستاوردهای علوم طبیعی جدید تدوین یافته و بنیان های مبتنی بر علوم طبیعی خود را قبل از همه در نویروفیزیولوژی و فیزیولوژی کردوکار عصبی عالی و در نویروسیبرنتیک می یابد.
·
مراجعه کنید به بازتاب،
سیستم علامتی در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
6
·
جامعه شناسی عامیانه به ساده کردن تصویرتئوری بمثابه تصویرتئوری مکانیکی مبادرت می ورزد و بدین طریق روند تاریخی ـ فکریِ از آن خود کردن واقعیت عینی و استقلال
نسبی آن را نادیده می گیرد.
*****
·
انگلس در سال 1890 میلادی در مخالفت با این طرز برخورد، درنامه
ای به کنراد اشمیت می نویسد:
1
·
«فلسفه اما بمثابه تقسیم کار معینی در هر دوره، مواد
فکری معینی در اختیار دارد.
2
·
فلسفه این مواد فکری معین را از فلسفه های پیشین به
میراث می برد و بر بنیان این مواد فکری معین آغاز به کار می کند.
3
·
از این رو ست که کشورهای بلحاظ اقتصادی عقب مانده می
توانند در زمینه فلسفه پیشقراول گردند.
·
به عنوان مثال:
الف
·
فرانسه در قرن هجدهم در مقایسه با انگلستان که فلسفه اش
مرجع فرانسوی ها بود و بعدها آلمان در مقایسه با انگلستان و فرانسه.
ب
·
اما رشد فلسفه در آلمان و فرانسه نیز به شکوفائی ادبی آن
زمان شباهت داشت و نتیجه رشد اقتصادی بود.
ت
·
اقتصاد اینجا مستقیما
چیزی را بوجود نمی آورد، بلکه نحوه تغییر و تکامل مواد فکری به میراث رسیده
را اغلب بطور غیرمستقیم تعیین می کند، زیرا بازتاب های سیاسی، حقوقی و اخلاقی اند
که بزرگترین تأثیر مستقیم را بر فلسفه می گذارند.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد
37، ص 493)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر