۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

تصویرتئوری (تئوری انعکاس) (5)


پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
پروفسور مانفرد بور
پروفسور گئورگ کلاوس
برگردان شین میم شین

بخش اول
تصویرتئوری بطور کلی
ادامه

·        از این رو، تصاویر واقعیت عینی که در روند شناخت حاصل می آیند، نه کپیه های مکانیکی، بلکه «ترجمه» های بغرنج متناسب با قوانین خودویژه کرد و کار معرفتی انسانی اند.

1
·        اما میان تصاویر و چیزهای تصویرسازی شده رابطه روشنی وجود دارد، نوعی همفرمی (ایزومرفی) که در فرم های تصویری متفاوت، فرم های متفاوتی به خود می گیرند.

2
·        تصاویر در شناخت عقلی به درجات مختلفی با عناصر قراردادی، بویژه با علائم و سیستم های علامتی پیوند دارند.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
 3
·        این تصاویر برای تدوین سیستم های نظری (تئوریکی) و برای فرمالیزه کردن آنان ضروری اند.

·        مراجعه کنید به سمیوتیک در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
 
4
 موریتس اشلیک (1882 ـ 1936)
فیزیکدان و فیلسوف و مؤسس محفل وین

·        مطلق کردن این علائم قراردادی و تفسیر ایدئالیستی آنها از سوی نئوپوزیتیویسم به پیدایش تئوری علائم شناخت منجر شده که بنا بر آن، شناخت از تنظیم علائم مربوط به واقعیات امور معینی تشکیل می یابد.
·        (اشلیک، «آموزش شناخت عمومی»، 1)
 
5
·        تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی بر بنیان دستاوردهای علوم طبیعی جدید تدوین یافته و بنیان های مبتنی بر علوم طبیعی خود را قبل از همه در نویروفیزیولوژی و فیزیولوژی کردوکار عصبی عالی و در نویروسیبرنتیک می یابد.

·        مراجعه کنید به بازتاب، سیستم علامتی در تارنمای دیارة المعارف روشنگری

6
·        جامعه شناسی عامیانه به ساده کردن تصویرتئوری بمثابه تصویرتئوری مکانیکی مبادرت می ورزد و بدین طریق روند تاریخی ـ فکریِ از آن خود کردن واقعیت عینی و استقلال نسبی آن را نادیده می گیرد.

*****

·        انگلس در سال 1890 میلادی در مخالفت با این طرز برخورد، درنامه ای به کنراد اشمیت می نویسد:

1
·        «فلسفه اما بمثابه تقسیم کار معینی در هر دوره، مواد فکری معینی در اختیار دارد.

 2
·        فلسفه این مواد فکری معین را از فلسفه های پیشین به میراث می برد و بر بنیان این مواد فکری معین آغاز به کار می کند.

3
·        از این رو ست که کشورهای بلحاظ اقتصادی عقب مانده می توانند در زمینه فلسفه پیشقراول گردند.
·        به عنوان مثال:

الف
·        فرانسه در قرن هجدهم در مقایسه با انگلستان که فلسفه اش مرجع فرانسوی ها بود و بعدها آلمان در مقایسه با انگلستان و فرانسه.
ب
·        اما رشد فلسفه در آلمان و فرانسه نیز به شکوفائی ادبی آن زمان شباهت داشت و نتیجه رشد اقتصادی بود.

ت
·        اقتصاد اینجا مستقیما  چیزی را بوجود نمی آورد، بلکه نحوه تغییر و تکامل مواد فکری به میراث رسیده را اغلب بطور غیرمستقیم تعیین می کند، زیرا بازتاب های سیاسی، حقوقی و اخلاقی اند که بزرگترین تأثیر مستقیم را بر فلسفه می گذارند.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 37، ص 493)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر