فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
میوه
ی تلخ درخت وحشی زقوم
همچنان
بر شاخه ها افتاده بی حاصل
آن
شراب از حمیم (عفونت عرق) دوزخ آغشته
نا
زده کس را شرار تازه ای در دل
·
معنی تحت اللفظی:
·
میوه های تلخ درخت وحشی زقوم را
کسی نبود که بچیند و گازی بر آن بزند تا شیره زهراگین عفونت آمیز آن دلش را به آتش
کشد.
1
·
فروغ در این دو بیت، برای توضیح فلسفه
اختراع ابلیس جهت اغوای بنی بشر از سوی خدا دلیل دیگری می آورد:
·
دوزخ الهی در این دو بیت به باغی
تشبیه می شود با درختانی وحشی به نام زقوم که میوه های تلخ تر از زهر دارند و آب میوه
ها حاوی بوی تعفن انگیز عرق اندام انسان ها ست.
2
·
خدا برای اینکه کسی باشد تا از میوه
های درختان دوزخش تغذیه کند، ابلیس را از مقام ملک مقرب به زیر می کشد، از درگاه
خود می راند و وظیفه گمراه سازی انسان ها را به عهده اش می گذارد.
·
ابلیس بدین طریق وسیله ای از وسایل
الهی است.
·
وسیله ای برای اغوای آدم ها ست.
·
می توان گفت که فروغ دیالک تیک
وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک ابلیس و اغوای آدم ها بسط و تعمیم می دهد.
·
ایراد بینشی فروغ در این دو بیت اما
کجا ست؟
3
میوه
ی تلخ درخت وحشی زقوم
همچنان
بر شاخه ها افتاده بی حاصل
آن
شراب از حمیم (عفونت عرق) دوزخ آغشته
نا
زده کس را شرار تازه ای در دل
·
اولین ایراد بینشی فروغ همان ایراد
بینشی آخوندها و مذهبی جماعت است.
·
ایراد بینشی فروغ به عبارتی دیگر
ایرادی جهان بینانه است.
·
این جهان بینی وارونه را ایدئالیسم
می نامند:
·
ایدئالیسم روح را تعیین کننده ماده
می داند:
·
شعور را در فرم های مختلف آن (خدا،
اندیشه، احساسات، عواطف، اخلاقیات و غیره) خالق و تعیین کننده و گرداننده وجود در
همه فرم های آن (جمادات، نباتات، جانوران، انسان ، جامعه، جهان و کاینات) می داند.
·
خدا به مثابه روح مطلق تصمیم می
گیرد و یکی از فرشتگان مقرب خود را مأمور اغوای بنی بشر می کند تا دوزخش بی هیزم
نماند.
4
·
فروغ جوان احتمالا بعدها به بلوغ
نظری درخور ستایشی دست خواهد یافت و قید این خرافه ها را و این خرافی اندیشی ها را
خواهد زد.
·
در این دو بیت اما انسان سلب سوبژکتیویته
(فاعلیت) می شود.
·
آدمیت زدائی می شود.
·
چیز واره می شود.
·
تا ابلیسی از درگاهی رانده شود و
اسباب گمراهی او را فراهم آورد.
5
·
انسانتصویر فروغ ـ علیرغم عصیان کذائی
او بر ضد خدا ـ همان انسانتصویر تئولوژی (فقه) از هر نوع یهودی، مسیحی، اسلامی و
غیره است.
·
در انسانتصویر این جهان بینی ایدئالیستی،
انسان بنده بی هویتی است.
·
موجود بی خرد و بی شخصیت و شناخت و
شعوری است.
·
منفعل و هیچ واره و هیچ کاره و
تماشاچی است.
·
اوبژکت است و نه سوبژکت
·
مخلوق است و نه خالق
·
مولود است و نه مولد
·
مفعول است و نه فاعل
·
معلول است و نه علت.
·
موجود نفرت انگیز و تهوع آوری است
و نه مظهر عشق و جذبه و شکوه و خلاقیت و هنر و زیبائی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر